عکاس عشق
#عکاس_عشق
#پارت23
داشتم جلو ایینه با موهام ور میرفتم ک اومد تو اتاق جلوم واستادو گف: میخام از یه چیز مطمئن شم... میتونی باهام بمونی؟
_این اولین تصمیمیه ک انقد ازش مطمئنم چوــــ حرفم تو دهنم موند ک ل.باشو گذاشت رو ل.بام
باتعجب بهش خیره بودم ولی بعد باهاش همراهی کردم. بعد چن مین از هم جداشدیم از خجالت سرخ شده بودم ک جدی نگام کردو گف: ا.ت بیبی منه ومال منه هم لباش و هم همه چیش پس از اینکه د. دیش میبوستش نباید خجالت بکشه تازه باید ب بدتر از ایناشم عادت کنه
_چییییییی؟!!!!!!؟؟
باخونسردی کامل جواب داد: همینه ک هس...یه هفته دیگ هم ازدواج میکنیم
_وات؟... منکه هنو بله ندادم ک تو میخای مراسم ازدواج بگیری
+مهم نی میگیرم ازت
بعدم هلم داد انداختم رو تخت، چراغو خاموش کردو زد بیرون و منم گرفتم خابیدم
ساعت14:23
با خوردن نور شدیدی ب چشمم پاشدم شوگا نور فلش گوشیشو زده بود تو چشمم جیغی زدم ک پوکر بم زل زدو گف: نکبت رکورد منم زدی.. ساعت 2.. خدابدادم برسه اگه بگیرمت از گشنگی میمیرم ک
_میخاستی فیلت یاد هندستون نکنه بعدشم من هنوز ک هنوزه جوابامو مامانــ... با گفتن این کلمه ساکت شدم. پاشدم تنه ای بش زدمو رفتم دشویی، دست و صورتمو شستم و با غرغر میگفتم: خودش همش خابه میاد منو بیدار میکنه پد. صگ ا.ت نیستم تلافی نکنم
شوگا با لحن جدی: انقد جر نده خودتو حالا... سارا و هلن دم در منتظرتن
با این حرفش جلو اینه خشک شدم؛: چیییییی؟!
+کوفت کر شدم
اومدم بیرون: اونا از کجا اینجان؟ چطور اومدن؟
+استپ کن خفه نشی... بعد اینکه بامن اومدی پدرمو در اوردن ک کجاییم چون تو جواب نمیدادی
_شماره تورو از کجا دارن(حسود طور
+حسود میشی قیافت خوردینه ها
_یااااااااا
+باش بابا... اونشب که تو ساحل حالت بد شد هلن اومد ی قرص بت داد همونجا شمارمو گرف...
#پارت23
داشتم جلو ایینه با موهام ور میرفتم ک اومد تو اتاق جلوم واستادو گف: میخام از یه چیز مطمئن شم... میتونی باهام بمونی؟
_این اولین تصمیمیه ک انقد ازش مطمئنم چوــــ حرفم تو دهنم موند ک ل.باشو گذاشت رو ل.بام
باتعجب بهش خیره بودم ولی بعد باهاش همراهی کردم. بعد چن مین از هم جداشدیم از خجالت سرخ شده بودم ک جدی نگام کردو گف: ا.ت بیبی منه ومال منه هم لباش و هم همه چیش پس از اینکه د. دیش میبوستش نباید خجالت بکشه تازه باید ب بدتر از ایناشم عادت کنه
_چییییییی؟!!!!!!؟؟
باخونسردی کامل جواب داد: همینه ک هس...یه هفته دیگ هم ازدواج میکنیم
_وات؟... منکه هنو بله ندادم ک تو میخای مراسم ازدواج بگیری
+مهم نی میگیرم ازت
بعدم هلم داد انداختم رو تخت، چراغو خاموش کردو زد بیرون و منم گرفتم خابیدم
ساعت14:23
با خوردن نور شدیدی ب چشمم پاشدم شوگا نور فلش گوشیشو زده بود تو چشمم جیغی زدم ک پوکر بم زل زدو گف: نکبت رکورد منم زدی.. ساعت 2.. خدابدادم برسه اگه بگیرمت از گشنگی میمیرم ک
_میخاستی فیلت یاد هندستون نکنه بعدشم من هنوز ک هنوزه جوابامو مامانــ... با گفتن این کلمه ساکت شدم. پاشدم تنه ای بش زدمو رفتم دشویی، دست و صورتمو شستم و با غرغر میگفتم: خودش همش خابه میاد منو بیدار میکنه پد. صگ ا.ت نیستم تلافی نکنم
شوگا با لحن جدی: انقد جر نده خودتو حالا... سارا و هلن دم در منتظرتن
با این حرفش جلو اینه خشک شدم؛: چیییییی؟!
+کوفت کر شدم
اومدم بیرون: اونا از کجا اینجان؟ چطور اومدن؟
+استپ کن خفه نشی... بعد اینکه بامن اومدی پدرمو در اوردن ک کجاییم چون تو جواب نمیدادی
_شماره تورو از کجا دارن(حسود طور
+حسود میشی قیافت خوردینه ها
_یااااااااا
+باش بابا... اونشب که تو ساحل حالت بد شد هلن اومد ی قرص بت داد همونجا شمارمو گرف...
۶.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.