وقتی با وجود رو مخ بودنت صاحبم شدی ..)
وقتی با وجود رو مخ بودنت صاحبم شدی ..)
· · ───────────── · ·
سلام اسم من ا.ته در یک خانواده ی کاملا از هفت جهت آزاد زندگی میکنم
لقب های من در خانواده بسیار پهناور و لذت بخشه
پدرم به من میگوید تخم.صگ و مادرم به من میگوید پدصگ
برادرم که مغز آکبنده کلا
فقط یه نفر هست که اعصابم از آن شخمی میشود
پسر همسایمون که اسمش تهیونگه تازگیا با مامانش زیاد خونمون میاد و خیلی زیر نظر دارتم
●●●●●
صبح زود با یه لیوان آب روم عین سگ بیدار شدم دیدم ننم داد میزنه
مامانم: بلنددددد شوووو پدصگگ نیم ساعته دارم نعره میزنمممم
من: مامان تو احیانن از کجا منو آوردیی ؟
مامانم پشتشو کرد بهم و با انگشت اشارش ... نشونم داد
مامان: از تو کو.نمممم
من:😐😐
مامان: بیا بیرون خودتو مرتب کن همسایمون با پسرش اومده
من: نگو که اون پسره ی الدنگگگگگ الان اونجاستتتت
مامان: هوووو درس صحبت کن با داماد گلممم
من: واتتتت؟؟؟ داماد کیلو چندد؟؟
مامان: زود باش اعصاب منو خورد نکن تا دوباره کو.نم برنگردوندمت
من: واقعا دستت درد نکنههههه😐
مامانم رفت بیرون منم بلند شدم صورتمو شستم یه تینت زدم اومدم بیرون
من: سلام خوش اومدی خاله
تهیونگ: پس من چییی؟
من: تو خفههه
مامان تهیونگ: مرسی خاله جون منو مامانت میریم بیرون یه لباس دیدم خیلی خوشم اومده میخوام مامانت ببینه
من: آهاااا باشه خاله
مامان تهیونگ رو به تهیونگ
مامان تهیونگ: تا من میرم میام حواست باشه نزنی چیزیو داغون کنی
تهیونگ: مگه من بچم مامانننن ؟؟؟ باشههههه
مامان تهیونگ: پسره ییییی
من: چرااا خاله تنهایی پسرتم با خودت میبردییی
تهیونگ: هووو مگه ندیدی مامانم چی گفت بشین سرجات زر نزن
من: خفه شو تا پامو تو حلقت نکردممم
مامان تهیونگ: خدافظ
مامان: مراقب باش پدصگ
من: ماماننن
اونا رفتن بیرون منم گوشیمو درآوردم نشستم رو راحتی
تهیونگ: حالت چطوره خوشگله
من: صیکتووو بزنننن باوووو
تهیونگ: خفهههه
من: 😐😐 بیهه👍
سرمو کردم تو گوشی که دستشوییم گرف
دویدم تو دشوری
· · ───────────── ·
· · ───────────── · ·
سلام اسم من ا.ته در یک خانواده ی کاملا از هفت جهت آزاد زندگی میکنم
لقب های من در خانواده بسیار پهناور و لذت بخشه
پدرم به من میگوید تخم.صگ و مادرم به من میگوید پدصگ
برادرم که مغز آکبنده کلا
فقط یه نفر هست که اعصابم از آن شخمی میشود
پسر همسایمون که اسمش تهیونگه تازگیا با مامانش زیاد خونمون میاد و خیلی زیر نظر دارتم
●●●●●
صبح زود با یه لیوان آب روم عین سگ بیدار شدم دیدم ننم داد میزنه
مامانم: بلنددددد شوووو پدصگگ نیم ساعته دارم نعره میزنمممم
من: مامان تو احیانن از کجا منو آوردیی ؟
مامانم پشتشو کرد بهم و با انگشت اشارش ... نشونم داد
مامان: از تو کو.نمممم
من:😐😐
مامان: بیا بیرون خودتو مرتب کن همسایمون با پسرش اومده
من: نگو که اون پسره ی الدنگگگگگ الان اونجاستتتت
مامان: هوووو درس صحبت کن با داماد گلممم
من: واتتتت؟؟؟ داماد کیلو چندد؟؟
مامان: زود باش اعصاب منو خورد نکن تا دوباره کو.نم برنگردوندمت
من: واقعا دستت درد نکنههههه😐
مامانم رفت بیرون منم بلند شدم صورتمو شستم یه تینت زدم اومدم بیرون
من: سلام خوش اومدی خاله
تهیونگ: پس من چییی؟
من: تو خفههه
مامان تهیونگ: مرسی خاله جون منو مامانت میریم بیرون یه لباس دیدم خیلی خوشم اومده میخوام مامانت ببینه
من: آهاااا باشه خاله
مامان تهیونگ رو به تهیونگ
مامان تهیونگ: تا من میرم میام حواست باشه نزنی چیزیو داغون کنی
تهیونگ: مگه من بچم مامانننن ؟؟؟ باشههههه
مامان تهیونگ: پسره ییییی
من: چرااا خاله تنهایی پسرتم با خودت میبردییی
تهیونگ: هووو مگه ندیدی مامانم چی گفت بشین سرجات زر نزن
من: خفه شو تا پامو تو حلقت نکردممم
مامان تهیونگ: خدافظ
مامان: مراقب باش پدصگ
من: ماماننن
اونا رفتن بیرون منم گوشیمو درآوردم نشستم رو راحتی
تهیونگ: حالت چطوره خوشگله
من: صیکتووو بزنننن باوووو
تهیونگ: خفهههه
من: 😐😐 بیهه👍
سرمو کردم تو گوشی که دستشوییم گرف
دویدم تو دشوری
· · ───────────── ·
۹.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.