• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part27
#ardiya
اروم سرم رو گذاشتم رو بازوش و در اغوشش فرو رفتم
نمیدونم چطوری عاشقش شده بودم ولی مدت کمی بود دیونه اش شده بودم
دیانا:ارسلان
ارسلان:جانِ ارسلان
دیانا : من چطوری تو دلت جا پیدا کردم هوم؟!
موهام رو نوازش میکرد و با لبخند جواب داد
ارسلان: وقتی بالای سکو میرقصیدی و نگاه همه ی مردا روت بود انگار کوه اتشفشان میشدم دوس نداشتم کسی ببینتت ؛ دقیقن از 1 سال پیش که اومدی تو کاباره ی رضا
دیانا:اون کاباره واسه رضاست؟
ارسلان:ارع رضا اونو با پس اندازه خودش گرف اینجوری بگم اولین چیزی بود که خودش تونست رو پای خودش وایسته
لبخندی زد و ادامه داد
ارسلان:بریم سر بحث خودمون ، اومدی تو اون کاباره شدی همدم من شدی چشای من که یه دل نه صد دل عاشقت شدمم دورت بگردم شدی مرحم دلم ...
دیانا:من چقد دوس داری
ارسلان :از پانی که بدتری تو ما باید یه تو بگیم بچه نه اون انقدرم وسط حرف من نپر حرفای عاشقانه ام یادم میره
خنده ای کردم
که پیشونیش رو نزدیک پیشونیم کرد و لب زد
ارسلان:من دیونتم خوشگلممم
.........
__________________________________________________
#paniz
از تشنگی خاب از سرم پرید بلند شدم که پارچ اتاق خالی بود
پانیذ:توف تو روت
با الک و کلک رفتم پایین و تا اب بخورم وقتی وارد اشپزخونه شدم یه دختر بود که
رو صندلی نشسته بود و مشغول کیک خوردن بود این دیگه کی بود
نکنه جنه وایییی من هنووو ارزو دارم
نه بابا جن کجا بود بسم الله
تک سرفه ای کردم که روشو برگردونت سمتم چهرش اشنا بود
ولی خب به یاد نمی اوردم که بعد چند دقیقه که دوتامونم یادمون کی هستیم
پانیذ و نیکا:پانی نیکی
همو بغل کردیمم
نیکا:اخخخ دختر کجا بودیی تو دلم برات تنگ شده بودد
پانید:منووو نگووو ووواایییی هنووو باورم نمیشه که پیشمی لامصب
نیکا:بیا بشین حرف بزنیمم ببینم چطوری کلک اینجا چیکار میکنی
اهی کشیدم و کل زندگیم که بعد از نیکا برام رقم خورده بود
رو باهاش حرف زدم انگار کمی خالی شده بودم....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
#part27
#ardiya
اروم سرم رو گذاشتم رو بازوش و در اغوشش فرو رفتم
نمیدونم چطوری عاشقش شده بودم ولی مدت کمی بود دیونه اش شده بودم
دیانا:ارسلان
ارسلان:جانِ ارسلان
دیانا : من چطوری تو دلت جا پیدا کردم هوم؟!
موهام رو نوازش میکرد و با لبخند جواب داد
ارسلان: وقتی بالای سکو میرقصیدی و نگاه همه ی مردا روت بود انگار کوه اتشفشان میشدم دوس نداشتم کسی ببینتت ؛ دقیقن از 1 سال پیش که اومدی تو کاباره ی رضا
دیانا:اون کاباره واسه رضاست؟
ارسلان:ارع رضا اونو با پس اندازه خودش گرف اینجوری بگم اولین چیزی بود که خودش تونست رو پای خودش وایسته
لبخندی زد و ادامه داد
ارسلان:بریم سر بحث خودمون ، اومدی تو اون کاباره شدی همدم من شدی چشای من که یه دل نه صد دل عاشقت شدمم دورت بگردم شدی مرحم دلم ...
دیانا:من چقد دوس داری
ارسلان :از پانی که بدتری تو ما باید یه تو بگیم بچه نه اون انقدرم وسط حرف من نپر حرفای عاشقانه ام یادم میره
خنده ای کردم
که پیشونیش رو نزدیک پیشونیم کرد و لب زد
ارسلان:من دیونتم خوشگلممم
.........
__________________________________________________
#paniz
از تشنگی خاب از سرم پرید بلند شدم که پارچ اتاق خالی بود
پانیذ:توف تو روت
با الک و کلک رفتم پایین و تا اب بخورم وقتی وارد اشپزخونه شدم یه دختر بود که
رو صندلی نشسته بود و مشغول کیک خوردن بود این دیگه کی بود
نکنه جنه وایییی من هنووو ارزو دارم
نه بابا جن کجا بود بسم الله
تک سرفه ای کردم که روشو برگردونت سمتم چهرش اشنا بود
ولی خب به یاد نمی اوردم که بعد چند دقیقه که دوتامونم یادمون کی هستیم
پانیذ و نیکا:پانی نیکی
همو بغل کردیمم
نیکا:اخخخ دختر کجا بودیی تو دلم برات تنگ شده بودد
پانید:منووو نگووو ووواایییی هنووو باورم نمیشه که پیشمی لامصب
نیکا:بیا بشین حرف بزنیمم ببینم چطوری کلک اینجا چیکار میکنی
اهی کشیدم و کل زندگیم که بعد از نیکا برام رقم خورده بود
رو باهاش حرف زدم انگار کمی خالی شده بودم....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
۱۱.۴k
۲۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.