تکپارتی غمگین از نامجون

سلام من پارک لونا هستم ۵ ساله با نامجون ازدواج کردم و ی دختر ۳ ساله داریم من و نامجون خیلی عاشق هم هستیم ولی تازگیا با هام سرد رفتار می‌کنه تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم



+سلام نامی
_سلام(همه‌ی حرفاش سرد)
+میتونم باهات حرف بزنم
_حال ندارم
+پس بیا غذا بخور
_خوردم
+چرا انقد سرد شدی(داد)
_خفه شو(داد)
:مامان من میترسم (گریه)
+بور توی اتاق
رفت
نامجون هم رفت
نشستم تصمیم گرفتم که برم دنبالش ببینم داره چیکار می‌کنه
ساعت ۷ بود که نامجون رفت بیرون منم یواشکی رفتم دنبالش رفت توی ی کافه با چیزی که دیدم قلبم وایستاد داشت ی دختره رو می.بو.سید تصمیم گرفت برم دادگاه طلاق بگیرم و بعدش با دخترم رفتیم خونه مامانم
ویو نامجون
خوابیده بودم که صدای گوشیم اومد
دادگاه بود چیییی لونا درخواست طلاق داده
امروز باید میرفتم دادگاه
وقتی رفتم دادگاه لونا و دخترم رو دیدم
_داری چیکار می‌کنی
+وقتی داشتی خیانت میکردی باید فکر اینجا هاشم میکردی

بعد دادگاه
دخترم رو به مامانم دادم و خودم رفتم پشت بوم و لبه نشستم
+من دوستت دارم نامجون دوستت دارم دخترم دوستت دارم مامان ببخشید که تنها میزارم تون
و سیاهی



نامجون به خودش لعنت می‌فرسته،دخترشم الان ۱۸ سالشه و از هرچی عشقه حالش بهم میخوره بخاطر پدر و مادرش




پایان









#تکپارتی
دیدگاه ها (۵)

فیک وقتی خواهر نامجون هستی و جین عاشقته

فیک وقتی خواهر نامجون هستی و جین عاشقته

پارت آخر فصل ۲

ممنون که ۱۰۰ تایم کردید

رز وحشی پارت ۶ات...انگار حضورمو نفهمید !سرشو راست کرد دید جل...

پارت هشتمبرگشتم و رفتم اتاقم کل لباسم بوی عرق گرفته بود ولی ...

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط