فیک:اتاق۳۱۱
فیک:اتاق۳۱۱
part¹²
ویو چه مین
از جونگکوک تشکر کردم و از پنجره رفتم بالا و از پنجره که خیلی کوچیک بود رد شدم و قبل از اینکه از اونجا برم رو به جونگکوک کردم و گفتم.......
+خیلی ازت ممنونم
_زود برو یکی میاد
+باشه
ویو چه مین
از اونجا رفتم و شروع کردم به دویدن خیلی سریع میدویدم
جونگکوک قبل از اینکه از اونجا بیام بیرون بهم گفت......
*(زمانی که توی اتاق بود)*
_وقتی که از اینجا رفتی بیرون باید بری دنبال یه در که کاملا چوبیه بگردی، اون در خیلی قدیمیه و تنها دریه که تو حیاط برای همین سریع پیداش میکنی، وقتی که در رو پیدا کردی تا تونستی و با تمام قدرتت در رو هل میدی تا در باز شه ، در قفل نیست و با هل دادن زود باز میشه فقط مواظب باش در صدا نکنه ، وقتی ام که در باز شد یه راه پله خیلی قدیمی جلوی دره و باید از پله ها بالا بری ولی موقع بالا رفتن از پله ها مواظب باش چون خیلی قدیمی و کهنه اند برای همین وزن یه آدم رو تحمل نمیکنن برا همین با کمک دیوار بالا برو و وقتی که از پله ها بالا میری در هست هر چقدر که بالا بری تعداد در ها بیشتر میشه و بالا سر هر در نوشته که مال کدوم بخشه و وقتی که خیلی بالا رفتی و در مربوط به در بخش خودت رو پیدا کردی در رو باز میکنی ولی اونم خیلی زور زیادی میخواد و باید موقع هل دادن به در مواظب باشی که یه وقت پله ها خراب نشه ، وقتی ام که در باز شد به در انبار باز میشه و وقتی که رفتی توی انبار دست به هیچی نمیزنی و از در میری داخل و اون موقع میرسی به محل کارت
+چرا توی انبار دست به هیچی نزنم
_چقدر فضولی خب دست نزن دیگه
+خب خب باشه دست نمیزنم
_خوبه
*(حال)*
ویو چه مین
اینقدر دنبال در گشتم ولی اصلا دری پیدا نکردم ، داشتم با تمام قدرت دویدنم میدویدم ولی اثری از هیچ در نبود
از دویدن خسته شدم و وایسادم و وقتی سرم رو بالا آوردم دیدم که گوشه دیوار چوبی ماننده و رفتم سمت دیوار
هر چی بیشتر سمت دیوار میشدن بیشتر مشخص میشد که اون دیوار نیست شبیه یه دره
و وقتی کامل رسیدن به دیوار دست گذاشتم به دیوار و یه دستگیره احساس کردن و با تمام قدرتم هل دادم که اون بخش از دیوار پاره شد اینگار کاغذ دیواری بوده
کل کاغذ دیواری ها رو کندم که همون دری که جونگکوک گفته بود رو پیدا کردم و با تمام قدرتم در رو هل دادم ولی باز نشد
با پام هی به در لگد میزدم ولی بازم باز نمیشد
بعد یه زور خیلی محکم هم با پام هم با دستم به در وارد کردم که در باز شد و من افتادم داخل
وقتی سرم رو بالا آوردم یه راه پله چوبی دیدم که بنظر قدیمی میآمد
سریع از روی زمین بلند شدم و رفتم سمت راه پله ها و یه پام رو گذاشتم روی پله که شکست
پله ها خیلی قدیمی تر از اون چیزی هستند که بنظر میرسه
[(پایان part¹²)]
part¹²
ویو چه مین
از جونگکوک تشکر کردم و از پنجره رفتم بالا و از پنجره که خیلی کوچیک بود رد شدم و قبل از اینکه از اونجا برم رو به جونگکوک کردم و گفتم.......
+خیلی ازت ممنونم
_زود برو یکی میاد
+باشه
ویو چه مین
از اونجا رفتم و شروع کردم به دویدن خیلی سریع میدویدم
جونگکوک قبل از اینکه از اونجا بیام بیرون بهم گفت......
*(زمانی که توی اتاق بود)*
_وقتی که از اینجا رفتی بیرون باید بری دنبال یه در که کاملا چوبیه بگردی، اون در خیلی قدیمیه و تنها دریه که تو حیاط برای همین سریع پیداش میکنی، وقتی که در رو پیدا کردی تا تونستی و با تمام قدرتت در رو هل میدی تا در باز شه ، در قفل نیست و با هل دادن زود باز میشه فقط مواظب باش در صدا نکنه ، وقتی ام که در باز شد یه راه پله خیلی قدیمی جلوی دره و باید از پله ها بالا بری ولی موقع بالا رفتن از پله ها مواظب باش چون خیلی قدیمی و کهنه اند برای همین وزن یه آدم رو تحمل نمیکنن برا همین با کمک دیوار بالا برو و وقتی که از پله ها بالا میری در هست هر چقدر که بالا بری تعداد در ها بیشتر میشه و بالا سر هر در نوشته که مال کدوم بخشه و وقتی که خیلی بالا رفتی و در مربوط به در بخش خودت رو پیدا کردی در رو باز میکنی ولی اونم خیلی زور زیادی میخواد و باید موقع هل دادن به در مواظب باشی که یه وقت پله ها خراب نشه ، وقتی ام که در باز شد به در انبار باز میشه و وقتی که رفتی توی انبار دست به هیچی نمیزنی و از در میری داخل و اون موقع میرسی به محل کارت
+چرا توی انبار دست به هیچی نزنم
_چقدر فضولی خب دست نزن دیگه
+خب خب باشه دست نمیزنم
_خوبه
*(حال)*
ویو چه مین
اینقدر دنبال در گشتم ولی اصلا دری پیدا نکردم ، داشتم با تمام قدرت دویدنم میدویدم ولی اثری از هیچ در نبود
از دویدن خسته شدم و وایسادم و وقتی سرم رو بالا آوردم دیدم که گوشه دیوار چوبی ماننده و رفتم سمت دیوار
هر چی بیشتر سمت دیوار میشدن بیشتر مشخص میشد که اون دیوار نیست شبیه یه دره
و وقتی کامل رسیدن به دیوار دست گذاشتم به دیوار و یه دستگیره احساس کردن و با تمام قدرتم هل دادم که اون بخش از دیوار پاره شد اینگار کاغذ دیواری بوده
کل کاغذ دیواری ها رو کندم که همون دری که جونگکوک گفته بود رو پیدا کردم و با تمام قدرتم در رو هل دادم ولی باز نشد
با پام هی به در لگد میزدم ولی بازم باز نمیشد
بعد یه زور خیلی محکم هم با پام هم با دستم به در وارد کردم که در باز شد و من افتادم داخل
وقتی سرم رو بالا آوردم یه راه پله چوبی دیدم که بنظر قدیمی میآمد
سریع از روی زمین بلند شدم و رفتم سمت راه پله ها و یه پام رو گذاشتم روی پله که شکست
پله ها خیلی قدیمی تر از اون چیزی هستند که بنظر میرسه
[(پایان part¹²)]
۴.۵k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.