فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part¹³
لبخندی زد و وارد اتاق شد
در پشت سرش بست و به سمت تخت رفت
روی تخت نشست و بهش نزدیک شد
دستش رو روی کمرش گذاشت و نوازش بار روی کمرش کشید
" چیشده؟ "Chai Won
آب دهانش رو قورت داد
" اصلا مواظب خودش نیست "a.t
" جونگکوک اینطوریه، ا.ت نمیخواد غصهشو بخوری "Chai Won
" اصلا محتاط نیست سرازخود کار میکنه میترسم اخرش بلای سرش بیاد "a.t
شروع به خندیدن کرد
با تعجب به چایوون نگاه کرد
" چرا میخندی؟ "a.t
قطره اشکی که از اثر خندیدن در چشم داشت رو پاک کرد
" از هر دوتاتون خندم میگیره "Chai Won
" دلقک فرضم کردی؟ "a.t
" خب اون که هستی "Chai Won
پوکرفیس نگاش کرد
" دور از شوخی اخلاقتون بهم میخوره "Chai Won
" منظور؟ "a.t
" دوتاتون نگران همید و میخواید از هم محافظت کنید ولی با چربحث منظور همو میگید و نمیفهمید "Chai Won
" نمیخوام صدمه ببینه "a.t
"اونم همینو میخواد "Chai Won
دستش ا.ت رو گرفت و بهش نگاه کرد
" اون میخواد ازت محافظت کنه هر کسی روشش فرق داره، باهاش مدارا کن "Chai Won
" اگه صدمه ببینه نمیتونم "a.t
" میدونم ا.ت، فقط بزار کار خودشو بکنه "Chai Won
" دوساله که کار خودشو میکنه "a.t
" مثل اون دوسال تحمل کن "Chai Won
بغلش کرد
" دلم برات یه زره شده بود "Chai Won
" منم "a.t
بعد از چند دقیقه از بغلش بیرون آمد
لپش رو بوسید
" استراحت کن "Chai Won
" شب بخیر "a.t
" شب تو هم بخیر "Chai Won
از اتاق خارج شد
𝐭𝐰𝐞 𝐰𝐞𝐞𝐤𝐬 𝐥𝐚𝐭𝐞𝐫
زخمهای روی بدنش درمان شده بود
اثری از زخمها نبود، ولی یادشون بود
وسایل خاصی نداشت فقط کتابهاش بود و گوشیش
داخل کولهپشتیش گذاشت
لباسش رو پوشید
موهاش رو مرتب کرد
کوله رو روی شونهاَش گذاشت
به اتاق نگاه کرد
همه چیز رو مرتب کرده بود، مثل روز اولش
به سمت در رفت و از اتاق خارج شد
از پلهها پایین رفت
به سمت پذیرایی
همه داخل پذیرایی بودن
چایوون نگاهشو به دختر داد
" جایی میخوای بری؟ "Chai Won
با حرف چایوون همه نگاهشون رو به ا.ت دادن
جونگکوک از جاش بلند شد و به سمت دختر رفت
" کجا میخوای بری؟ "jk
کوله پشتیش رو روی شونش تکان داد، مرتبش کرد
" حالم خوب شده دیگه اثری از زخمها نیست میخوام برگردم خونهای خودم "a.t
چایوون از روی مبل بلند شد
" چرا؟ چیزی شده؟ "Chai Won
نفسش رو بیروت داد و با کمی اَخم جوابشو داد
" چرا باید چیزی بشه، مگه قراره که برای همیشه اینجا بمونم باید برگردم خونهای خودم "a.t
" نمیشه، اینجا میمونی "jk
دستش رو روی کمرخودش گذاشت و به جونگکوک نگاه کرد
" میشه، میرم "a.t
نگاهشو به پدر، مادر جونگکوک داد
تعظیم کوتاهی کرد
" توی این دوهفته خیلی مراقبم بودید ازتون خیلی ممنونم خیلی بهتون زحمت دادم "a.t
مادر جونگکوک از روی مبل بلند شد و به سمت ا.ت رفت
دستاش رو گرفت
part¹³
لبخندی زد و وارد اتاق شد
در پشت سرش بست و به سمت تخت رفت
روی تخت نشست و بهش نزدیک شد
دستش رو روی کمرش گذاشت و نوازش بار روی کمرش کشید
" چیشده؟ "Chai Won
آب دهانش رو قورت داد
" اصلا مواظب خودش نیست "a.t
" جونگکوک اینطوریه، ا.ت نمیخواد غصهشو بخوری "Chai Won
" اصلا محتاط نیست سرازخود کار میکنه میترسم اخرش بلای سرش بیاد "a.t
شروع به خندیدن کرد
با تعجب به چایوون نگاه کرد
" چرا میخندی؟ "a.t
قطره اشکی که از اثر خندیدن در چشم داشت رو پاک کرد
" از هر دوتاتون خندم میگیره "Chai Won
" دلقک فرضم کردی؟ "a.t
" خب اون که هستی "Chai Won
پوکرفیس نگاش کرد
" دور از شوخی اخلاقتون بهم میخوره "Chai Won
" منظور؟ "a.t
" دوتاتون نگران همید و میخواید از هم محافظت کنید ولی با چربحث منظور همو میگید و نمیفهمید "Chai Won
" نمیخوام صدمه ببینه "a.t
"اونم همینو میخواد "Chai Won
دستش ا.ت رو گرفت و بهش نگاه کرد
" اون میخواد ازت محافظت کنه هر کسی روشش فرق داره، باهاش مدارا کن "Chai Won
" اگه صدمه ببینه نمیتونم "a.t
" میدونم ا.ت، فقط بزار کار خودشو بکنه "Chai Won
" دوساله که کار خودشو میکنه "a.t
" مثل اون دوسال تحمل کن "Chai Won
بغلش کرد
" دلم برات یه زره شده بود "Chai Won
" منم "a.t
بعد از چند دقیقه از بغلش بیرون آمد
لپش رو بوسید
" استراحت کن "Chai Won
" شب بخیر "a.t
" شب تو هم بخیر "Chai Won
از اتاق خارج شد
𝐭𝐰𝐞 𝐰𝐞𝐞𝐤𝐬 𝐥𝐚𝐭𝐞𝐫
زخمهای روی بدنش درمان شده بود
اثری از زخمها نبود، ولی یادشون بود
وسایل خاصی نداشت فقط کتابهاش بود و گوشیش
داخل کولهپشتیش گذاشت
لباسش رو پوشید
موهاش رو مرتب کرد
کوله رو روی شونهاَش گذاشت
به اتاق نگاه کرد
همه چیز رو مرتب کرده بود، مثل روز اولش
به سمت در رفت و از اتاق خارج شد
از پلهها پایین رفت
به سمت پذیرایی
همه داخل پذیرایی بودن
چایوون نگاهشو به دختر داد
" جایی میخوای بری؟ "Chai Won
با حرف چایوون همه نگاهشون رو به ا.ت دادن
جونگکوک از جاش بلند شد و به سمت دختر رفت
" کجا میخوای بری؟ "jk
کوله پشتیش رو روی شونش تکان داد، مرتبش کرد
" حالم خوب شده دیگه اثری از زخمها نیست میخوام برگردم خونهای خودم "a.t
چایوون از روی مبل بلند شد
" چرا؟ چیزی شده؟ "Chai Won
نفسش رو بیروت داد و با کمی اَخم جوابشو داد
" چرا باید چیزی بشه، مگه قراره که برای همیشه اینجا بمونم باید برگردم خونهای خودم "a.t
" نمیشه، اینجا میمونی "jk
دستش رو روی کمرخودش گذاشت و به جونگکوک نگاه کرد
" میشه، میرم "a.t
نگاهشو به پدر، مادر جونگکوک داد
تعظیم کوتاهی کرد
" توی این دوهفته خیلی مراقبم بودید ازتون خیلی ممنونم خیلی بهتون زحمت دادم "a.t
مادر جونگکوک از روی مبل بلند شد و به سمت ا.ت رفت
دستاش رو گرفت
۹.۹k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.