فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part¹⁴
" این چه حرفیه، اینجا آمدنت خیلی خوب شد "m,jk
بوسهای روی گونهای دختر زد
پدر جونگکوک از جاش بلند شد و در چند قدیمیش ایستاد
" بازم پیشمون بیا خوشحال میشیم "f,jk
اخماش توهم رفت و شروع به حرف زدن کرد
" این چه حرفیه نیاید بزارید بره "Chai Won
دستش رو روی شونش گذاشت
" مگه میخوامبرای همیشه برم، بهتون سر میزنم تو هم میای پیشم "a.t
بوسهای روی گونهای دوستش زد
تعظیم کوتاهی کرد
" از همتون خیلی ممنونم "a.t
کلید ماشین از روی میزعسلی کوچیک کنار مبل برداشت، حرکت کرد
" میرسونمت "jk
به سمت در رفت
دختر پشت سرش راه افتاد
از عمارت خارج شدن
سوار ماشین شدن و حرکت کردن
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
کولهپشتیش رو برداشت
" بابت همه چیز ممنونم "a.t
خواست در ماشین رو باز کنه که مانع باز شدنش شد
برگشت، بهش نگاه کرد
بدون هیچ حرفی گونهای دختر رو بوسید
به چشماش نگاه کرد
لباش رو تَر کرد
" مواظب خودت "jk
سرش رو به نشونهای 'بله' تکون داد و سریع از ماشین خارج شد
در خونه رو باز کرد و سریع وارد شد
ضربان قلبش بالا رفته بود
قفسهای سینش به سرعت بالا پایین میشدن
دستش روی قلبش گذاشت نفس عمیقی کشید
لبخندی روی لبش نشست
" خدایا "a.t
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
حوله به موهاش پیچیده بود
روی مبل نشست
بشقاب جاجانگمیون برداشت
تلویزون رو روشن کرد و سریال مورد علاقش رو پلی کرد
در حال تماشا کردن بود که در خونه باز شد
همخونهایش بود
خسته روی مبل لَم داد، به تلویزون نگاه کرد
" امروز خیلی خسته شدی؟ "a.t
نفس عمیقی کشید
نارا:" بدتر از اون چیزی که تصورش بکنی "
جاجانگمیون رو خورد و لب زد
" راستی جونگکوک لپمو بوس کرد "a.t
نارا:" آهان "
حواسش به حرف دختر نبود که متوجه شد
از جاش پرید
نارا:" چی؟ "
با حرکت یهوی نارا جاجانگمیون توی گلوش پرید
" چته تو، یهو جَو میگرِدِت "a.t
کنارش نشست باکلی سوال بهش نگاه کرد
نارا:" خدای بوست کرد "
" یه جوری میگی بوست کرد انگار از لب بود، بابا فقط لپمو بوس کرد "a.t
نارا:" همینم نشونهاَس "
جاپستیک رو داخل ظرف گذاشت با حالت پوکرفیس بهش نگاه کرد
" چه نشونهای؟ "a.t
حالت ذوق زده شداَش رو گرفت
نارا:" دوسال عاشقشی بعد میگی چه نشونهای، واقعا خری ا.ت "
از ظرف روی میز شکلاتی برداشت
به مبل تیکه داد و شکلات رو داخل دهانش گذاشت
نارا:" باید اینا به اینا اهمیت بدی "
جاپستیک برداشت و مشغول به خوردن شد
" اون که دوسم نداره "a.t
اخماش رفت تو هم
نارا:" از کجا میدونی؟ "
" چرا باید همیچین مَردی از من خوشش بیاد؟ این همه دختر توی این دنیا هست، معلومه که من تایپش نیستم "a.t
چهارزانو رومبل نشست
نارا:" چرا نباید تایپش باشی؟ "
به طرفش برگشت
part¹⁴
" این چه حرفیه، اینجا آمدنت خیلی خوب شد "m,jk
بوسهای روی گونهای دختر زد
پدر جونگکوک از جاش بلند شد و در چند قدیمیش ایستاد
" بازم پیشمون بیا خوشحال میشیم "f,jk
اخماش توهم رفت و شروع به حرف زدن کرد
" این چه حرفیه نیاید بزارید بره "Chai Won
دستش رو روی شونش گذاشت
" مگه میخوامبرای همیشه برم، بهتون سر میزنم تو هم میای پیشم "a.t
بوسهای روی گونهای دوستش زد
تعظیم کوتاهی کرد
" از همتون خیلی ممنونم "a.t
کلید ماشین از روی میزعسلی کوچیک کنار مبل برداشت، حرکت کرد
" میرسونمت "jk
به سمت در رفت
دختر پشت سرش راه افتاد
از عمارت خارج شدن
سوار ماشین شدن و حرکت کردن
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
کولهپشتیش رو برداشت
" بابت همه چیز ممنونم "a.t
خواست در ماشین رو باز کنه که مانع باز شدنش شد
برگشت، بهش نگاه کرد
بدون هیچ حرفی گونهای دختر رو بوسید
به چشماش نگاه کرد
لباش رو تَر کرد
" مواظب خودت "jk
سرش رو به نشونهای 'بله' تکون داد و سریع از ماشین خارج شد
در خونه رو باز کرد و سریع وارد شد
ضربان قلبش بالا رفته بود
قفسهای سینش به سرعت بالا پایین میشدن
دستش روی قلبش گذاشت نفس عمیقی کشید
لبخندی روی لبش نشست
" خدایا "a.t
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
حوله به موهاش پیچیده بود
روی مبل نشست
بشقاب جاجانگمیون برداشت
تلویزون رو روشن کرد و سریال مورد علاقش رو پلی کرد
در حال تماشا کردن بود که در خونه باز شد
همخونهایش بود
خسته روی مبل لَم داد، به تلویزون نگاه کرد
" امروز خیلی خسته شدی؟ "a.t
نفس عمیقی کشید
نارا:" بدتر از اون چیزی که تصورش بکنی "
جاجانگمیون رو خورد و لب زد
" راستی جونگکوک لپمو بوس کرد "a.t
نارا:" آهان "
حواسش به حرف دختر نبود که متوجه شد
از جاش پرید
نارا:" چی؟ "
با حرکت یهوی نارا جاجانگمیون توی گلوش پرید
" چته تو، یهو جَو میگرِدِت "a.t
کنارش نشست باکلی سوال بهش نگاه کرد
نارا:" خدای بوست کرد "
" یه جوری میگی بوست کرد انگار از لب بود، بابا فقط لپمو بوس کرد "a.t
نارا:" همینم نشونهاَس "
جاپستیک رو داخل ظرف گذاشت با حالت پوکرفیس بهش نگاه کرد
" چه نشونهای؟ "a.t
حالت ذوق زده شداَش رو گرفت
نارا:" دوسال عاشقشی بعد میگی چه نشونهای، واقعا خری ا.ت "
از ظرف روی میز شکلاتی برداشت
به مبل تیکه داد و شکلات رو داخل دهانش گذاشت
نارا:" باید اینا به اینا اهمیت بدی "
جاپستیک برداشت و مشغول به خوردن شد
" اون که دوسم نداره "a.t
اخماش رفت تو هم
نارا:" از کجا میدونی؟ "
" چرا باید همیچین مَردی از من خوشش بیاد؟ این همه دختر توی این دنیا هست، معلومه که من تایپش نیستم "a.t
چهارزانو رومبل نشست
نارا:" چرا نباید تایپش باشی؟ "
به طرفش برگشت
۱۵.۷k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.