little girls and pretty boys
#پارت_دو
#little_girls_and_pretty_boys
پارسا: واقعااا نزدیک من نشیااا
😑
من: من در خالت عادی بهت نزدیک نمیشم چه برسه به الان
والا
حالاهم بی سر وصدا بذار صبحونه رو بخوریم کلی کار داریم
پارسا: باشه بابا حالا انگار رییس جمهور کره ای
امام: با اون چشمای بادومیشون
من: نکه حالا چشمای تو گردوعه
دیگه حرفی نزد
تا اون باشه با من دهن به دهن نشه
اییش
سرگرم صبحونه خوردن بودم که یهو یکی زد تو پام
برگشتم فحش جانانه ای بهش دادم
دیدم غزل سرخ شده و داره از خنده میپوکه و اشاره میکنه به پشت سرم
آروم برگشتم ببینم چه خبره
که دیدم بعله
مامان چارلی پشت سرمه😐
به خشکه شانسسسس
من: سلااااام خاله خوبیی
خاله: آره دخترم😇
دخترم عمته ایش
غزل: سلام عمه
خب دیگه بسات سلام علیک و اینا شروع شد
دست غزلو گرفتم تا در بریم
رفتیم سمت در که یهو بابای غزل صدامون زد
بابای غزل: دختراااا کجا میرین؟
غزل: ایگوووو مسا چی بگم
من: بگو داریم در میریم خو بگو میریم یه هوایی تازه کنیم
غزل:اینم شد بهونه
بابای غزل: دخترا؟
غزل: بابا ما میریم یکم هواخوری
بابای غزل: نه نرین بیرون با بگه ها برین واحد شما
من و غزل:بلههههه؟
بابای غزل: همین که گفتم
من:اما...
بابای من: اما و اگه نداریم
بدویین
من:خیلی خبب😒
چون راهمون کم بود از پله ها رفتیم بالا تا یکمم چربی بسوزونیم
البته چربی نمونده که بخواد بسوزه😂
رسیدیم در خونه
پشت سرمو نگاه کردم دیدم ارازل اوباش وایسادن
هییی
بهار: نمیخواین درو باز کنین احیانا
من: اگه جنابعالی چشماتو از رو این رمز برداری بازش میکنم
حقش بود با سرامیک کف آپارتمان یکی شد😂😂
وقتی رفت اونور تند تند رمزو زدم
و در باز شد
برخلاف همیشه که اول می ذاشتیم مهمون وارد بشه جفتمون رفتیم داخل و پشت سرمون اونا اومدن🤭😂
من: خب ما کلی کار داریم
شما میتونین تی وی ببینین
امام: شما کلی کار دارین🤣🤣🤣
شما دوتا ریزه میزه چه کاری میتونین به جز رسیدگی به مهمون داشته باشین
کره سگ به من میگه ریزه میزه
نشونت میدم
الان سوسکت میکنم
یه پوزخند صدا دار زدم و گفتم: کارایی که برای تو قابل درک نیست😏
بیا بریم اتاق تمرین غزل
غزل: باش
بهار: منم میااااام
از در رفتیم داخل و بلافاصله درو پشت سرمون بستیم
غزل: وووی عمرا راهش بدم داخل این رو مخو
من: نکه خیلی حوصلش دارم
خوبه صدا نمیره بیرون و میتونیم با دوربینای داخل خونه کنترلشون کنیم
نمیتونن به چیزی دست بزنن😂😂🤭
غزل: این دوربینام به یه دردی خوردن😂
خو دیه بیا رو دنس این آهنگی که ساختیم کار کنیم
من: باش
بعد از چندین ساعت
من: واییی دیگه جونن ندااارم
باید برو حموممم
گشنمههههه
غزل: خیلی نق میزنیا حالا نوبت منه
#little_girls_and_pretty_boys
پارسا: واقعااا نزدیک من نشیااا
😑
من: من در خالت عادی بهت نزدیک نمیشم چه برسه به الان
والا
حالاهم بی سر وصدا بذار صبحونه رو بخوریم کلی کار داریم
پارسا: باشه بابا حالا انگار رییس جمهور کره ای
امام: با اون چشمای بادومیشون
من: نکه حالا چشمای تو گردوعه
دیگه حرفی نزد
تا اون باشه با من دهن به دهن نشه
اییش
سرگرم صبحونه خوردن بودم که یهو یکی زد تو پام
برگشتم فحش جانانه ای بهش دادم
دیدم غزل سرخ شده و داره از خنده میپوکه و اشاره میکنه به پشت سرم
آروم برگشتم ببینم چه خبره
که دیدم بعله
مامان چارلی پشت سرمه😐
به خشکه شانسسسس
من: سلااااام خاله خوبیی
خاله: آره دخترم😇
دخترم عمته ایش
غزل: سلام عمه
خب دیگه بسات سلام علیک و اینا شروع شد
دست غزلو گرفتم تا در بریم
رفتیم سمت در که یهو بابای غزل صدامون زد
بابای غزل: دختراااا کجا میرین؟
غزل: ایگوووو مسا چی بگم
من: بگو داریم در میریم خو بگو میریم یه هوایی تازه کنیم
غزل:اینم شد بهونه
بابای غزل: دخترا؟
غزل: بابا ما میریم یکم هواخوری
بابای غزل: نه نرین بیرون با بگه ها برین واحد شما
من و غزل:بلههههه؟
بابای غزل: همین که گفتم
من:اما...
بابای من: اما و اگه نداریم
بدویین
من:خیلی خبب😒
چون راهمون کم بود از پله ها رفتیم بالا تا یکمم چربی بسوزونیم
البته چربی نمونده که بخواد بسوزه😂
رسیدیم در خونه
پشت سرمو نگاه کردم دیدم ارازل اوباش وایسادن
هییی
بهار: نمیخواین درو باز کنین احیانا
من: اگه جنابعالی چشماتو از رو این رمز برداری بازش میکنم
حقش بود با سرامیک کف آپارتمان یکی شد😂😂
وقتی رفت اونور تند تند رمزو زدم
و در باز شد
برخلاف همیشه که اول می ذاشتیم مهمون وارد بشه جفتمون رفتیم داخل و پشت سرمون اونا اومدن🤭😂
من: خب ما کلی کار داریم
شما میتونین تی وی ببینین
امام: شما کلی کار دارین🤣🤣🤣
شما دوتا ریزه میزه چه کاری میتونین به جز رسیدگی به مهمون داشته باشین
کره سگ به من میگه ریزه میزه
نشونت میدم
الان سوسکت میکنم
یه پوزخند صدا دار زدم و گفتم: کارایی که برای تو قابل درک نیست😏
بیا بریم اتاق تمرین غزل
غزل: باش
بهار: منم میااااام
از در رفتیم داخل و بلافاصله درو پشت سرمون بستیم
غزل: وووی عمرا راهش بدم داخل این رو مخو
من: نکه خیلی حوصلش دارم
خوبه صدا نمیره بیرون و میتونیم با دوربینای داخل خونه کنترلشون کنیم
نمیتونن به چیزی دست بزنن😂😂🤭
غزل: این دوربینام به یه دردی خوردن😂
خو دیه بیا رو دنس این آهنگی که ساختیم کار کنیم
من: باش
بعد از چندین ساعت
من: واییی دیگه جونن ندااارم
باید برو حموممم
گشنمههههه
غزل: خیلی نق میزنیا حالا نوبت منه
۷.۰k
۲۵ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.