رمان ددی خفن من
p⁵
ات : چ..چی؟!
هیونجین : میخوامت...
ات : و...ول تو پدر منی
هیونجین : من کاره ی تو نیستم
ات : تو ناپدریمی
هیون جین: نیستم...من هیچوقت با مادرت رابطه نداشتم
ات : چ..چی؟! ..ولی چطور
هیون جین : آت من دوست دارم...
ات : نذاشت حرف بزنم که لباشو گذاشت رو لبامو و مک میزد بعد ³ مین ازم جدا شد...هردو نفس نفس میزدیم...
ات : ت...تو...چرا چنین کاری کردی...
هیون جین: آت میگم دوست دارم...
ات : ...
ات : چ..چی؟!
هیونجین : میخوامت...
ات : و...ول تو پدر منی
هیونجین : من کاره ی تو نیستم
ات : تو ناپدریمی
هیون جین: نیستم...من هیچوقت با مادرت رابطه نداشتم
ات : چ..چی؟! ..ولی چطور
هیون جین : آت من دوست دارم...
ات : نذاشت حرف بزنم که لباشو گذاشت رو لبامو و مک میزد بعد ³ مین ازم جدا شد...هردو نفس نفس میزدیم...
ات : ت...تو...چرا چنین کاری کردی...
هیون جین: آت میگم دوست دارم...
ات : ...
- ۴.۹k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط