(سخت گیر) پارت سی و هشتم
(سخت گیر) پارت سی و هشتم
کوک
دیدم اون دختری که داشت
مرده رو میبوسید سونیا بود
گفتم کی دوست پسر پیدا
کرد صداشون رو شنیدم
/:عزیزم چیزی نمونده تا همین
عمارتی که میبینی ماله ما بشه
عزیزم
+: آره عزیزم منتظرم
/:همین دختره ا.ت هرچی سعی
کردم بچشو بکشم نشد ولی کاری
کردم که باهم قهر کنن الان میخوام
پسره رو عاشق خودم کنم بعد پولو
بگیرم و همه بیرون فقط خودم و خودت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
باور نمیکردم که همه ی این تقصیر
سونیاست و حتی اون بوده که میخواسته
بچه رو بکشه یعنی
اینکارا ا.ت هیچ تقصیری نداره
من از عشق خودم گذشتم
الان ا.ت کجاست بزار براش
یه زنگ بزنم
(مشترک مورد نظر دردسترس نمیباشد)
رفتم خونه دیدم ا.ت با
همون لباس کوتاه رو مبل
خوابش برده پتو کشیدم روش
و بغلش کردم گذاشتمش رو تخت
گفتم اخه تو که بچه هم تو شکمته
چرا اینقدر لاغری و هیچ وزنی نداری
و پیشش خوابیدم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
#کوک
#فیک
کوک
دیدم اون دختری که داشت
مرده رو میبوسید سونیا بود
گفتم کی دوست پسر پیدا
کرد صداشون رو شنیدم
/:عزیزم چیزی نمونده تا همین
عمارتی که میبینی ماله ما بشه
عزیزم
+: آره عزیزم منتظرم
/:همین دختره ا.ت هرچی سعی
کردم بچشو بکشم نشد ولی کاری
کردم که باهم قهر کنن الان میخوام
پسره رو عاشق خودم کنم بعد پولو
بگیرم و همه بیرون فقط خودم و خودت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
باور نمیکردم که همه ی این تقصیر
سونیاست و حتی اون بوده که میخواسته
بچه رو بکشه یعنی
اینکارا ا.ت هیچ تقصیری نداره
من از عشق خودم گذشتم
الان ا.ت کجاست بزار براش
یه زنگ بزنم
(مشترک مورد نظر دردسترس نمیباشد)
رفتم خونه دیدم ا.ت با
همون لباس کوتاه رو مبل
خوابش برده پتو کشیدم روش
و بغلش کردم گذاشتمش رو تخت
گفتم اخه تو که بچه هم تو شکمته
چرا اینقدر لاغری و هیچ وزنی نداری
و پیشش خوابیدم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
#کوک
#فیک
۱۴.۸k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.