عشقممنوعه

#عشق_ممنوعه
#پارت_۱۹

یهو با تمام قدرتی که داشتم دستمو روی سینه شایان کوبیدم و به عقب هولش دادم

مات و مبهوت بهم نگاه کرد

_من نوجونم اشتباه کردم تو دیگه چرااا؟

با چنان عصبانیتی این حرف رو زدم که شایان بد گرخید بیشر مبهوت شد و خودمم ماتم برد چون از من بعیده اینجوری به این شدت عصبانی بشم

_هراتفاقی که الان افتاد تو این باغ همینجا میمونه و فراموش می‌کنیم و به زندگی عادیمون برمیگردیم

صداش خیلی ضعیف و خش دار بود و انگار از پشت کوه صداش میومد

_هلن

همونطور که مات و مبهوت نگام می‌کرد فهمیدم چه غلطی کرده صورتش جمع شد و اخماش توهم رفت

_هلن من خیلی متاسفم یهو کنترلم رو از دست دادم واقعا نمیدونم چی بگم

از کنارش رد شدم و رفتم درخت کناری نشستم و پامو دراز کردم و به درخت تکیه زدم و اصلا حتی نگاش هم نکردم و به شدت عصبانی بودم این اتفاق اصلا نباید میفتاد اصلا

من چند ساله که از شایان خوشم میاد و بار ها این صحنه رو تو ذهنم مرور میکردم و جز فانتزی هام با شایان بود و ولی الان که این اتفاق واقعی افتاده بود یه جوری شده بودم و چون میدونستم اشتباست خیلی هم اشتباست و الان حس میکردم خودمو گم کردم و نمیدونستم باید چیکار کنم

اصلا نمیدونم کی خوابم برد که وقتی بیدار شدم دیدم...
دیدگاه ها (۱)

#عشق_ممنوعه #پارت_۲۰ اصلا نمیدونم کی خوابم برد که وقتی بیدار...

#عشق_ممنوعه #پارت_۲۱بعد از تمام شدن تعریف هام روبه مامان و ب...

واقعا ازتون خیلی خیلی عذر میخوام امروز روز شلوغ و پر از استر...

#عشق_ممنوعه #پارت_۱۸تو چشمام نگاه کرد و بعد به لبام زل زد و ...

سایه های سبز

سایه های سبز

تک پارتی(درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط