همون لحظه مردی با ماسک چهره ی روح(همون ماسک توی فیلم جیغ)
همون لحظه مردی با ماسک چهره ی روح(همون ماسک توی فیلم جیغ)با شنل سیاه روبه روم ظاهر شد
از ترس عربده ایی کشیدم همین که خواستم بلند شم
چاقوش رو تو شکمم فرو کرد از درد دادی کشیدم میخواست دوباره چاقو رو تو شکمم فرو کنه با مشت زدم تو صورتش و فرار کردم به سمت نشیمن
ولی اون مرده زیادی سرکش بود از پشت موهامو گرفت و سرمو گوبید روی میز منم برگشتم و مشت زدم تو صورتش
ولی وقتی خواستم بلند شم چاقو رو توی ران پام زد دوباره از درد دادی کشیدم....میخواستم گوشیمو بردارم و زنگ بزنم ولی اون مرده دوباره با لگد زدم تو جایی که زخم بود دیگه داشتم کم میوردم فکر میکردم دارم میمیرم ولی از شانس خوبم جیمین باهام همخونه بود
**********
جیمین:
تو راه خونه بودم.....نمیدونم چرا دلم شور میزد بیخیال شدم و در رو با کلید باز کردم با دیدن صحنه ی رو به روم وحشت کردم
جیمین:ت...تهیونگ....خدای من...چیشده.....
تهیونگ:جیمین....کمکککک
با یه دستم زخم تهیونگ رو فشار میدادم و با اون یکی دستم داشتم زنگ میزدم به اورژانس.....داشت گریم میگرفت.....بغض داشتم......اون بهترین دوستم بود....چه اتفاقی داره واسمون میفته؟
جیمین:تهیونگ....تهیونگ....منو نگاه کن....میگم منو نگاه جشاتو نبندیاا...نخواب....خوب میشی مطمئنم
تهیونگ:هه مگراینکه معجزه بشه اههه درد دارم
داشتم با گریه نگاش میکردم.....لعنتی کجا موندن؟
جیمین:تهیونگااا یکمم دووم بیار
تهیونگ:اییی نمیتونم
نه نه تهیونگ بیهوش شد
جیمبن:تهیونگگگ....تهیونگگ پاشووو
چند دقیقه بعد امبولانس رسید و تهیونگ رو بردیم بیمارستان
****
ادامه در پارت بعدی🤩
دوستان این فیک نسبتا طولانی هست پس ممکنه در روز ۲ یا ۳ تا پارت بزارم
این پارت چطور بود؟
از ترس عربده ایی کشیدم همین که خواستم بلند شم
چاقوش رو تو شکمم فرو کرد از درد دادی کشیدم میخواست دوباره چاقو رو تو شکمم فرو کنه با مشت زدم تو صورتش و فرار کردم به سمت نشیمن
ولی اون مرده زیادی سرکش بود از پشت موهامو گرفت و سرمو گوبید روی میز منم برگشتم و مشت زدم تو صورتش
ولی وقتی خواستم بلند شم چاقو رو توی ران پام زد دوباره از درد دادی کشیدم....میخواستم گوشیمو بردارم و زنگ بزنم ولی اون مرده دوباره با لگد زدم تو جایی که زخم بود دیگه داشتم کم میوردم فکر میکردم دارم میمیرم ولی از شانس خوبم جیمین باهام همخونه بود
**********
جیمین:
تو راه خونه بودم.....نمیدونم چرا دلم شور میزد بیخیال شدم و در رو با کلید باز کردم با دیدن صحنه ی رو به روم وحشت کردم
جیمین:ت...تهیونگ....خدای من...چیشده.....
تهیونگ:جیمین....کمکککک
با یه دستم زخم تهیونگ رو فشار میدادم و با اون یکی دستم داشتم زنگ میزدم به اورژانس.....داشت گریم میگرفت.....بغض داشتم......اون بهترین دوستم بود....چه اتفاقی داره واسمون میفته؟
جیمین:تهیونگ....تهیونگ....منو نگاه کن....میگم منو نگاه جشاتو نبندیاا...نخواب....خوب میشی مطمئنم
تهیونگ:هه مگراینکه معجزه بشه اههه درد دارم
داشتم با گریه نگاش میکردم.....لعنتی کجا موندن؟
جیمین:تهیونگااا یکمم دووم بیار
تهیونگ:اییی نمیتونم
نه نه تهیونگ بیهوش شد
جیمبن:تهیونگگگ....تهیونگگ پاشووو
چند دقیقه بعد امبولانس رسید و تهیونگ رو بردیم بیمارستان
****
ادامه در پارت بعدی🤩
دوستان این فیک نسبتا طولانی هست پس ممکنه در روز ۲ یا ۳ تا پارت بزارم
این پارت چطور بود؟
۲.۹k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.