مافیا خشن پارت ۴
ویو آیلین
آخه چرا من ؟ آه
رفتم سوشی رو آوردم و جلوی ارباب گذاشتم ، تمام مدت بهم زل زده بود ، خیلی جذابهههههههه، تا حالا ارباب رو ندیده بودم چه برسه انقدر نزدیکش باشم ، از کنارش رفتم و کنار صندلیش منتظر موندم ، چاپستیکش رو برداش و یه سوشی رو توی دهنش گذاشت ، بعد خوردن سوشی اخم از صورتش رفت و یه لبخند روی لبش نشست ، همه متوجه لبخندش و اینکه از دست پوختم خوشش اومده شدن ، می تونستم نگاه های عصبی لیا رو روی خودم حس کنم ، خسته بودم ، میخواستم برم اتاقم که ارباب دستم رو گرفت
+اینو تو درست کردی ؟
_ ب.. ب ..ب ... بله ار .. ارباب ( خجالت زده )
+اسمت چیه ؟ تا حالا ندیدمت
_ ا آیلین ، من هم اولین باره شمارو میبینم
+خوبه ، اجوما میخوام از این به بعد غذا مو آیلین درست کنه ،
اجوما : بله سرورم
+ به لیا هم بگو دیگه سمت آشپزی نره
لیا : اما ...
+ساکت ! یه حرف رو دوبار تکرار نمی کنم لیا ( داد )
لیا : بله ارباب ( گریه )
ارباب لیوان آب دستش بود و آب ریخت زمین
+آیلین بیا تمیزش کن
_ چی من ؟ چشم
لیا داشت از عصبانیت می ترکید
رفتم دستمال بیارم که لیا پاش رو گذاشت جلوی پام و داشتم با کمر میخوردم زمین که ارباب از کمرم گرفت
چند ثانیه چشم تو چشم شدیم و بعدش ولم کرد
_ ممنون
+لیا ، اون دیگه چه کاری بود ؟ میخوای بری سیاه چاله؟
لیا : ببخشید ارباب عمدی نبود ( آره جون عمت )
+و دیگه اون لباس رو نپوش ، خیلی بازه
لیا : بله
من هم زمین رو تمیز کردم .
+شب بخیر
همه : شب بخیر ارباب
با یونا رفتیم بالا توی اتاقم
یونا : عالی بود ، حسابی حرص لیا رو در آوردیم، دمت گرم ، تو خیلی خوش شانسی که ارباب اونطوری بغلت کرد
گونه هام سرخ شد و یونا خندید
_ نههههه ، چیز خواصی نیست برو بخواب
یونا : ارباب رو دوست داری، مگه نه ؟
_ معلومه که نه
یونا : شب بخیر
_ شب بخیر
و سرم روی بالش گذاشتم و خوابم برد
ویو تهیونگ
رفتم توی اتاقم و کانگ رو صدا کردم
+کانگ ، اسم اون آیلینه ، مشکوک نیست ؟ ممکنه اون باشه ؟
گانک : امکان نداره اون باشه ، حتما اشتباه میکنید
+پنج ساله داره واسم کار میکنه ولی من ندیدمش ، مشکوک نیست ؟
کانگ : ارباب کجاش مشکوکه ؟ اون جایگاه کمی داره واسه همین ندیدینش
+اگه آیلین همون دختر باشه ، باشه یعنی یه جاسوسی توی عمارت هست که نمیزاشته من اون رو ببینم ،
کانگ : ارباب اون فقط یه خدمت کار معمولیه، اشتباه میکنید
+امید وارم اشتباه باشه ، دیگه برو بخوام
کانگ : بله سرورم
ادامه دارد...
منظور تهیونگ چی بود ؟
چه کسی ممکنه همون آیلین باشه ؟
تهیونگ چه نسبتی با آیلین داره ؟
کانگ دیگه کیه ؟
میدونم توی خماری هستید 😂 و این سوال هارو دارید تا پارت بعد صبر کنید 😇
۶ لایک ۱۰ کامنت
آخه چرا من ؟ آه
رفتم سوشی رو آوردم و جلوی ارباب گذاشتم ، تمام مدت بهم زل زده بود ، خیلی جذابهههههههه، تا حالا ارباب رو ندیده بودم چه برسه انقدر نزدیکش باشم ، از کنارش رفتم و کنار صندلیش منتظر موندم ، چاپستیکش رو برداش و یه سوشی رو توی دهنش گذاشت ، بعد خوردن سوشی اخم از صورتش رفت و یه لبخند روی لبش نشست ، همه متوجه لبخندش و اینکه از دست پوختم خوشش اومده شدن ، می تونستم نگاه های عصبی لیا رو روی خودم حس کنم ، خسته بودم ، میخواستم برم اتاقم که ارباب دستم رو گرفت
+اینو تو درست کردی ؟
_ ب.. ب ..ب ... بله ار .. ارباب ( خجالت زده )
+اسمت چیه ؟ تا حالا ندیدمت
_ ا آیلین ، من هم اولین باره شمارو میبینم
+خوبه ، اجوما میخوام از این به بعد غذا مو آیلین درست کنه ،
اجوما : بله سرورم
+ به لیا هم بگو دیگه سمت آشپزی نره
لیا : اما ...
+ساکت ! یه حرف رو دوبار تکرار نمی کنم لیا ( داد )
لیا : بله ارباب ( گریه )
ارباب لیوان آب دستش بود و آب ریخت زمین
+آیلین بیا تمیزش کن
_ چی من ؟ چشم
لیا داشت از عصبانیت می ترکید
رفتم دستمال بیارم که لیا پاش رو گذاشت جلوی پام و داشتم با کمر میخوردم زمین که ارباب از کمرم گرفت
چند ثانیه چشم تو چشم شدیم و بعدش ولم کرد
_ ممنون
+لیا ، اون دیگه چه کاری بود ؟ میخوای بری سیاه چاله؟
لیا : ببخشید ارباب عمدی نبود ( آره جون عمت )
+و دیگه اون لباس رو نپوش ، خیلی بازه
لیا : بله
من هم زمین رو تمیز کردم .
+شب بخیر
همه : شب بخیر ارباب
با یونا رفتیم بالا توی اتاقم
یونا : عالی بود ، حسابی حرص لیا رو در آوردیم، دمت گرم ، تو خیلی خوش شانسی که ارباب اونطوری بغلت کرد
گونه هام سرخ شد و یونا خندید
_ نههههه ، چیز خواصی نیست برو بخواب
یونا : ارباب رو دوست داری، مگه نه ؟
_ معلومه که نه
یونا : شب بخیر
_ شب بخیر
و سرم روی بالش گذاشتم و خوابم برد
ویو تهیونگ
رفتم توی اتاقم و کانگ رو صدا کردم
+کانگ ، اسم اون آیلینه ، مشکوک نیست ؟ ممکنه اون باشه ؟
گانک : امکان نداره اون باشه ، حتما اشتباه میکنید
+پنج ساله داره واسم کار میکنه ولی من ندیدمش ، مشکوک نیست ؟
کانگ : ارباب کجاش مشکوکه ؟ اون جایگاه کمی داره واسه همین ندیدینش
+اگه آیلین همون دختر باشه ، باشه یعنی یه جاسوسی توی عمارت هست که نمیزاشته من اون رو ببینم ،
کانگ : ارباب اون فقط یه خدمت کار معمولیه، اشتباه میکنید
+امید وارم اشتباه باشه ، دیگه برو بخوام
کانگ : بله سرورم
ادامه دارد...
منظور تهیونگ چی بود ؟
چه کسی ممکنه همون آیلین باشه ؟
تهیونگ چه نسبتی با آیلین داره ؟
کانگ دیگه کیه ؟
میدونم توی خماری هستید 😂 و این سوال هارو دارید تا پارت بعد صبر کنید 😇
۶ لایک ۱۰ کامنت
۱۴.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.