مافیا خشن پارت ۵
ویو ات
از خواب بیدار شدم و رفتم صورتمو شستم و به یونا رفتیم پایین و مثل همیشه صف وایسادیم ،
اجوما : بچه ها ، برید خونه رو تمیز کنید ، سریع
همه : چشم
شروع کردیم به تمیز کردن خونه
این کار ۵ ساعت طول کشید و دیگه آخراش و دیگه داشت ظهر میشد
لیا : اجوما خسته شدیم بسه
_ برای اولین بار باهات موافقم
اجوما : نه ادامه بدید
_ آخه چرا باید خونه رو تمیز کنیم ؟
اجوما : همه گوش میدید؟
همه : بله
اجوما : فردا یه مهمونی هست که ارباب ترتیب دادن توی خونشون و تمام فامیل هاشون و دوست های مافیا خودشون رو دعوت میکنن ، واسه همین باید این خونه عالی باشه
لیا : چه فایده ایی داره ؟ ماکه نمی تونیم باشیم
اجوما : ارباب شخصا گفتن خدمت کار ها هم میتونن توی مهمونی به عنوان مهمان حضور داشته باشن ، باید لباس مناسب بپوشید و به خودتون برسید ، کسانی که لباس مناسب ندارن ، باید به عنوان خدمتکار توی مهمونی باشن
همه شروع کردن به پچ پچ کردن ، لیا خیلی خوشحال بود
اون حتما لباس های خوب داره ولی من چی ؟ آه لعنتی
اجوما : دیگه پچ پچ بسه برید سر کار هاتون ( داد) آیلین برو اتاق ارباب و میزش رو گرد گیری کن
دوباره پچ پچ کردن که چرا من باید برم
_ چشم
و رفتم اتاق ارباب که دیدم روی تختش خوابیده ، اتاق خیلی خوشگل و بزرگ بود و رفتم شروع کردم به تمیز کردن میزش که چشمم به یه دفتر خورد ، اون باید دفتر خاطرات ارباب باشه ، میخواستم بدونم چرا ارباب آنقدر خشنه، باید دفترشو ببینم ، میز رو تمیز کردم ، من یه کیف قهوه ای دارم که همیشه روی شونم هست سریع دفتر رو گزاشتم توی کیفم و میخواستم از اتاق برم بیرون که با صدای ارباب وایسادم
+وایسا ، اینجا چیکار میکنی ؟
ادامه دارد ...
خماری 😂😂
۷ لایک ۱۰ کامنت
شرط پارت قبل کامل نبود ولی من گذاشتم
اینبار کامل نشه نمیزارم
از خواب بیدار شدم و رفتم صورتمو شستم و به یونا رفتیم پایین و مثل همیشه صف وایسادیم ،
اجوما : بچه ها ، برید خونه رو تمیز کنید ، سریع
همه : چشم
شروع کردیم به تمیز کردن خونه
این کار ۵ ساعت طول کشید و دیگه آخراش و دیگه داشت ظهر میشد
لیا : اجوما خسته شدیم بسه
_ برای اولین بار باهات موافقم
اجوما : نه ادامه بدید
_ آخه چرا باید خونه رو تمیز کنیم ؟
اجوما : همه گوش میدید؟
همه : بله
اجوما : فردا یه مهمونی هست که ارباب ترتیب دادن توی خونشون و تمام فامیل هاشون و دوست های مافیا خودشون رو دعوت میکنن ، واسه همین باید این خونه عالی باشه
لیا : چه فایده ایی داره ؟ ماکه نمی تونیم باشیم
اجوما : ارباب شخصا گفتن خدمت کار ها هم میتونن توی مهمونی به عنوان مهمان حضور داشته باشن ، باید لباس مناسب بپوشید و به خودتون برسید ، کسانی که لباس مناسب ندارن ، باید به عنوان خدمتکار توی مهمونی باشن
همه شروع کردن به پچ پچ کردن ، لیا خیلی خوشحال بود
اون حتما لباس های خوب داره ولی من چی ؟ آه لعنتی
اجوما : دیگه پچ پچ بسه برید سر کار هاتون ( داد) آیلین برو اتاق ارباب و میزش رو گرد گیری کن
دوباره پچ پچ کردن که چرا من باید برم
_ چشم
و رفتم اتاق ارباب که دیدم روی تختش خوابیده ، اتاق خیلی خوشگل و بزرگ بود و رفتم شروع کردم به تمیز کردن میزش که چشمم به یه دفتر خورد ، اون باید دفتر خاطرات ارباب باشه ، میخواستم بدونم چرا ارباب آنقدر خشنه، باید دفترشو ببینم ، میز رو تمیز کردم ، من یه کیف قهوه ای دارم که همیشه روی شونم هست سریع دفتر رو گزاشتم توی کیفم و میخواستم از اتاق برم بیرون که با صدای ارباب وایسادم
+وایسا ، اینجا چیکار میکنی ؟
ادامه دارد ...
خماری 😂😂
۷ لایک ۱۰ کامنت
شرط پارت قبل کامل نبود ولی من گذاشتم
اینبار کامل نشه نمیزارم
- ۲۱.۳k
- ۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط