مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

چند پارتی از شوگا

چند پارتی از شوگا
part1

از خستگی بین ابرو هاتو ماساژ دادی و عینکت و از
رو چشمات برداشتی.کتابی که تموم دیشب و امروز
مشغول خروندنش بودیو بستی و روی کاناپه گذاشتی.
صدای پیانو میومد. دوباره داشت از خودش زیادی کار
میکشید.وارد اشپزخونه شدی و ماگ مخصوصش رو
کنار قهوه ساز گذاشتی.بعد از ۱۰ دقیقه قهوه داغ رو
توی ماگ ریختی.بوی قهوه همه جایه خونه رو برداشته
بود سینی کوچیکی از تو کابینت بیرون اوردی و ماگ
قهوه رو توش گذاشتی. سینی رو بدست گرفتی و
راهرو تاریک رو تا اتاق کارش طی کردی...چند تق
اروم روی در زدی و منتظ ر صدای خش دارش
موندی.
_بیا تو
به در نگاه کرد.وارد اتاق شدی.
+برات قهوه اوردم.
به سینی توی دست نگاه کرد و لبخندی زد.
سینی قوه رو روی میز گذاشتی و روی پاهاش نشستی
و عینکشو از روی چشماش برداشتی
+چرا اینقدر به خودت فشار میاری؟میدونی از اینکه همش تنهایی بیرون برم متنفرم!
_تو اخالق منو میدونی.میدونی وقتی یه کاریو شروع
کنم تا تمومش نکنم اروم نمیگیرم
+پس لطفا تکلیف منم روشن کن چون این رابطه رو
شروع نکردیم که عین گوسفند دنبال توجه تو باشم
زیاده روی کرده بود،همیشه همینطور میشد..تا در
مورد رابطتون حرف میزدین همین میشد.اون همیشه
سرش با کارش گرم بود،توام مجبور بودی یجوری
خودتو سرگرم کنی
_ا/ت ببین
+نه تو ببین مین یونگی...اینکه همش تو اون اتاق
کوفتیت مشغولی و وقتیم که برات قهوه میارم یجور
رفتار میکنی که انگار خدمتکارتم اصال کاره درستی
نیست.خدمتکار میخوای؟استخدام کن!منم میرم از این
خونه و اینقدر عذاب نمیکشم.
یونگی دستاشو روی صورتش کشید.دستاتو گرفت و
مجبورت کرد روی تخت بشینی.اولش مقاومت کردی
اما اون پیروز شد.
_ببین...خدایا اینو چجوری بگم بهت آخه.
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی از شوگاpart2چشم غرهای بهش رفتی و سرتو برگردوندی +...

چند پارتی از شوگاpart3__پارت اخر_االن یجوری تو شکمت بچه میکا...

واقعا فیکای منو دوست ندارید ؟اگه دوست ندارید بگید نزارم من ا...

پارت اخرهوم درسته...من بیکار...من انگل...من عوضی...من هر چی...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁷اروم تو راه رو عمارت راه میرفتم... تمام ف...

فیک عشق وحشی قسمت چهارم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط