My Fucking life/part:2🍾
My Fucking life/part:2🍾
پرش زمانی به فردا صبح...
ات ویو:
صبح که از خواب پاشدم به مدیر شرکت زنگ زدم و ازش به مدت یک هفته مرخصی گرفتم چون کلی کار داشتم که باید تا قبل کنسرت انجام میدادم...اولین کاری که باید میکردم این بود که به خرید برم و کلیییی خوراکی و لوازم برای میکاپ و لباس بخرم ولی خب باید فن آرت و آرمی بمب و تابلو و اینا هم میخریدم...توی گوشیم داشتم خبرا رو میخوندم که فهمیدم بیتیاس امروز پرواز داشتن و به ایران میخواستن بیان و خرررر ذوق شدم و همینطوری داشتم خبرارو میخوندم که یهو به یه پسر برخورد کردم و اون دستمو گرفت و بلندم کرد آفتاب نمیزاشت صورتشو ببینم و همینطور ماسک سیاه زده بود و کلاه گذاشته بود یجورایی قلبم تند زد و داشتم فکر میکردم چرا تو ایران باید یه پسر دستشو سمت یه دختر برای بلند کردنش دراز کنه...دستشو گرفتم و کشیدمش توی سایه...چشماش...چشماش برام آشنا بود ولی بدون اینکه چیزی بگه سریع رفت(اقاااا...خب کی بوددد) خیلی کنجکاو شدم ولی کلی کار داشتم پس فقط خواستم راجب بهش فکر نکنم و فراموشش کنم ولی فراموش کردن چشای قشنگش خیلی برام سخت بود چشای اون دقیقا شبیه چشای قشنگ جونگکوک بود...یه لحظه فکر کردم که اون میتونست جونگ کوک باشه یعنی ممکنه اون بایس من باشهه؟جونگ کوک روی دستش تتو داره ولی آخه...لعنتی چرا به دستش نگاه نکردم اگه تتوی روی دستش رو میدیم قطعا مطمئن میشدم که اون کیه
پرش زمانی به فردا صبح...
ات ویو:
صبح که از خواب پاشدم به مدیر شرکت زنگ زدم و ازش به مدت یک هفته مرخصی گرفتم چون کلی کار داشتم که باید تا قبل کنسرت انجام میدادم...اولین کاری که باید میکردم این بود که به خرید برم و کلیییی خوراکی و لوازم برای میکاپ و لباس بخرم ولی خب باید فن آرت و آرمی بمب و تابلو و اینا هم میخریدم...توی گوشیم داشتم خبرا رو میخوندم که فهمیدم بیتیاس امروز پرواز داشتن و به ایران میخواستن بیان و خرررر ذوق شدم و همینطوری داشتم خبرارو میخوندم که یهو به یه پسر برخورد کردم و اون دستمو گرفت و بلندم کرد آفتاب نمیزاشت صورتشو ببینم و همینطور ماسک سیاه زده بود و کلاه گذاشته بود یجورایی قلبم تند زد و داشتم فکر میکردم چرا تو ایران باید یه پسر دستشو سمت یه دختر برای بلند کردنش دراز کنه...دستشو گرفتم و کشیدمش توی سایه...چشماش...چشماش برام آشنا بود ولی بدون اینکه چیزی بگه سریع رفت(اقاااا...خب کی بوددد) خیلی کنجکاو شدم ولی کلی کار داشتم پس فقط خواستم راجب بهش فکر نکنم و فراموشش کنم ولی فراموش کردن چشای قشنگش خیلی برام سخت بود چشای اون دقیقا شبیه چشای قشنگ جونگکوک بود...یه لحظه فکر کردم که اون میتونست جونگ کوک باشه یعنی ممکنه اون بایس من باشهه؟جونگ کوک روی دستش تتو داره ولی آخه...لعنتی چرا به دستش نگاه نکردم اگه تتوی روی دستش رو میدیم قطعا مطمئن میشدم که اون کیه
۲.۴k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.