My Fucking life/part:4🍾
My Fucking life/part:4🍾
پرش زمانی به زمان هدیه دادن و رو به رویی با پسرا:
ات ویو:
خب خیلییی ذوق دارم توجه اعضا و همه ی آرمیا به من جلب شده بود و الان هم وقت این بود که کادو هاشونو بهشون بدم و بتونم باهاشون صحبت کنمممم(بهبه شانس داریااا😞😂)
راوی:ترتیب هایی که باید باهاشون ات صحبت میکرد...۱.جین ۲.نامجون ۳.شوگا ۴.جیمین ۵.جیهوپ ۶.تهیونگ ۷.جونگکوک
ات ویو:
خببب من به همه کادو هاشون رو دادم و باهاشون صحبت کردم ولی جونگکوک مونده بود و خیلی براش استرس داشتم چون اون بایس من بود و خب قطعا با بقیه برام فرق داشت
با استرس به جونگکوک زل زده بودم که...
کوک:نمیای جلو خوشگل خانوم؟
ات:آممم..چرا...چرا اومدم*با خجالت و خنده های ریز ریزکی
کوک:از لباست خیلی خوشم اومدد
ات:واقعااا؟خب منم حدس میزدم بخاطر همین کنار کادو و هدیههات لباس رو هم برات گذاشتم
کوک:اووه واقعا ازت ممنونم...میتونم ازت یه درخواستی کنم؟بین خودمون بمونه....
ات:آممم حتما بین خودمون میمونه...چیه؟
کوک:میخوای با هم در ارتباط باشیم؟
ات:چیییی چینجاااا(چینجا به کره ای میشه واقعا؟)
کوک:معلومه...شمارت رو برام بنویس باهات تماس میگیرم
ات:آممم حتما حتما
کوک:خیلی ضایعی یکم طبیعی تر باش
ات:خب تو بایس منی هیچوقت فکر نمیکردم همچین اتفاقی بیفته خیلی خوشحالممم
کوک:منم هیچوقت فکر نمیکردم یه آرمی انقدر قلبمو به تپش بندازه
ات:چ...چیی؟
کوک:هیچی...
ات:با...باشه
پرش زمانی به زمان هدیه دادن و رو به رویی با پسرا:
ات ویو:
خب خیلییی ذوق دارم توجه اعضا و همه ی آرمیا به من جلب شده بود و الان هم وقت این بود که کادو هاشونو بهشون بدم و بتونم باهاشون صحبت کنمممم(بهبه شانس داریااا😞😂)
راوی:ترتیب هایی که باید باهاشون ات صحبت میکرد...۱.جین ۲.نامجون ۳.شوگا ۴.جیمین ۵.جیهوپ ۶.تهیونگ ۷.جونگکوک
ات ویو:
خببب من به همه کادو هاشون رو دادم و باهاشون صحبت کردم ولی جونگکوک مونده بود و خیلی براش استرس داشتم چون اون بایس من بود و خب قطعا با بقیه برام فرق داشت
با استرس به جونگکوک زل زده بودم که...
کوک:نمیای جلو خوشگل خانوم؟
ات:آممم..چرا...چرا اومدم*با خجالت و خنده های ریز ریزکی
کوک:از لباست خیلی خوشم اومدد
ات:واقعااا؟خب منم حدس میزدم بخاطر همین کنار کادو و هدیههات لباس رو هم برات گذاشتم
کوک:اووه واقعا ازت ممنونم...میتونم ازت یه درخواستی کنم؟بین خودمون بمونه....
ات:آممم حتما بین خودمون میمونه...چیه؟
کوک:میخوای با هم در ارتباط باشیم؟
ات:چیییی چینجاااا(چینجا به کره ای میشه واقعا؟)
کوک:معلومه...شمارت رو برام بنویس باهات تماس میگیرم
ات:آممم حتما حتما
کوک:خیلی ضایعی یکم طبیعی تر باش
ات:خب تو بایس منی هیچوقت فکر نمیکردم همچین اتفاقی بیفته خیلی خوشحالممم
کوک:منم هیچوقت فکر نمیکردم یه آرمی انقدر قلبمو به تپش بندازه
ات:چ...چیی؟
کوک:هیچی...
ات:با...باشه
۲.۲k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.