part
#part9
رسیدیم به در عمارت که نادر درو باز کرد و گذاشت اول من برم وارد شدیم که باز رفتیم سمت همون مبلای سلطنتی سفید رنگ نشستیم روشون که بعد از چن دیقه صدای ارتا فضا رو پر کرد
_فک نمیکردم تخ*مشو داشته باشی که بخای بیای بازم
چقدر این بد دهنه نادر رو کرد سمت ارتا گفت
_اتفاقا همونجوری که گفته بودمش ساختمش اوردم خدمتتون
ارتا رو کرد سمت منو گفت
_پالتوتو دربیار
_چی؟
_گفتم پالتو رو دربیار انقد درکش سخت بود؟
پالتو رو اروم از تنم دراوردم که گفت
_اممم خب درسته اون چیزی که انتظار داشتم نشد ولی خب بازم بد نیس میتونی بری نادر پولو تا شب تو حسابته
پسره پرو تازه میگه بد نیس این همه تلاش کردم که تهش فقط بگی بد نیس نه تروخدا بگو بده
نادر رو کرد بهم گفت
_به زندگی جدیدت خوش امدی فسقلی دیگه وقت رفتنه
نادر آغوششو باز کرد که پریدم بغلش که با صدای ارتا از هم جدا شدیم
_بسه فیلم هندی اسمت چیه؟
_اتریسا
_باشه بیا بریم زود باش
از نادر جدا شدمو ازش خدافظی کردم البته که نادرم پشتمون میومد رفتیم سمت یه بی ام و خیلی خفن مشکی رنگ فکرشم نمیکردم یه روزی سوار همچین ماشینی بشم سوار ماشین شدیم کل راه جفتمون سکوت کردیم بابا تو این دوماه فقط یک هفته اول زرت و زرت زنگ میزد بعدش حتی ادمم حسابم نکرد نزدیکای ساعت 10 شب بود که رسیدیم به یه باغ چن صد متری خیلی بزرگ چرا اینا انقدر خوشگلن در پارکینگ زد که بالا دیویستا ماشین تو پارکینگ بود از پیکان بگیر تا رولزرویس از پراید تا بوگاتی کفم بریده شده بود رو کردم سمت ارتا گفتم
_اینا همش مال توعه؟
_اهوم
_نیشه فردا سویچ اون مرسدس بنزتو بدی برم باهاش یه دور برنم؟
_فعلا نه
_چرا
_چون به خودم مربوطه
خسیس حالا یه ماشینه دیگه اصن نده نخاستم پرو از ماشین پیاده شذیم رفتیم سمت اسانسوری که تو پارکینگ بود که ارتا طبقه ی اخرو زد...
رسیدیم به در عمارت که نادر درو باز کرد و گذاشت اول من برم وارد شدیم که باز رفتیم سمت همون مبلای سلطنتی سفید رنگ نشستیم روشون که بعد از چن دیقه صدای ارتا فضا رو پر کرد
_فک نمیکردم تخ*مشو داشته باشی که بخای بیای بازم
چقدر این بد دهنه نادر رو کرد سمت ارتا گفت
_اتفاقا همونجوری که گفته بودمش ساختمش اوردم خدمتتون
ارتا رو کرد سمت منو گفت
_پالتوتو دربیار
_چی؟
_گفتم پالتو رو دربیار انقد درکش سخت بود؟
پالتو رو اروم از تنم دراوردم که گفت
_اممم خب درسته اون چیزی که انتظار داشتم نشد ولی خب بازم بد نیس میتونی بری نادر پولو تا شب تو حسابته
پسره پرو تازه میگه بد نیس این همه تلاش کردم که تهش فقط بگی بد نیس نه تروخدا بگو بده
نادر رو کرد بهم گفت
_به زندگی جدیدت خوش امدی فسقلی دیگه وقت رفتنه
نادر آغوششو باز کرد که پریدم بغلش که با صدای ارتا از هم جدا شدیم
_بسه فیلم هندی اسمت چیه؟
_اتریسا
_باشه بیا بریم زود باش
از نادر جدا شدمو ازش خدافظی کردم البته که نادرم پشتمون میومد رفتیم سمت یه بی ام و خیلی خفن مشکی رنگ فکرشم نمیکردم یه روزی سوار همچین ماشینی بشم سوار ماشین شدیم کل راه جفتمون سکوت کردیم بابا تو این دوماه فقط یک هفته اول زرت و زرت زنگ میزد بعدش حتی ادمم حسابم نکرد نزدیکای ساعت 10 شب بود که رسیدیم به یه باغ چن صد متری خیلی بزرگ چرا اینا انقدر خوشگلن در پارکینگ زد که بالا دیویستا ماشین تو پارکینگ بود از پیکان بگیر تا رولزرویس از پراید تا بوگاتی کفم بریده شده بود رو کردم سمت ارتا گفتم
_اینا همش مال توعه؟
_اهوم
_نیشه فردا سویچ اون مرسدس بنزتو بدی برم باهاش یه دور برنم؟
_فعلا نه
_چرا
_چون به خودم مربوطه
خسیس حالا یه ماشینه دیگه اصن نده نخاستم پرو از ماشین پیاده شذیم رفتیم سمت اسانسوری که تو پارکینگ بود که ارتا طبقه ی اخرو زد...
- ۲.۳k
- ۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط