ماه بنفشم
#Maah_Banafsham
#part71
دیانا پاشد و منم بزور رفتم به سمت اشپزخونه
+چیزی میخواستی میگفتی بهت میدادم
_خواستم ولی ندادی(حالت چص)
+ارسلان الن رفتی غذا درست کنی؟؟
_نه شوخی میکنم
داشتم وسایل غذای نامعلوممو اماده میکردم که دیانا اومد
+گشنت میشع خون به مغزت نمیرسه
این وقت شب چی میخوای درست کنی؟!
_یچی که گشنگیمو برطرف کنه
+بیا اینور خدم برات غذا درست میکنم
_نه شما بفرمایید بخوابید خوابتون واجبترع(با لحن تیکع مانندی)
+ارسلانننن،چرا لج میکنی؟؟بیا بشین نباید زیاد وایستی
_نمیخوام
+ارسلان،عزیزم لطفا بیا اینور یچی برات درست کنم
_اصلا همین سوپو میخورم،یکیم نداریم نگرانمون باشه
+منم که دست بیل
_چی بگم
+ارسلانننننننن(جیغ)
_چرا جدیدن اینقدر جیغ جیغو شدیییی؟!
+همینکه هست میخوای بخوا نمیخوای هم باید بخوای،اوکی؟
_همچیم که زوریه؟
+بله
_هعی
دیانا رفت سمت یخچال و بازش کرد
+وسایل پیتزا رو داریم درست کنم؟
_اره موافقم
+پاشو دستاتو بشور قارچارو خورد کن
منم سوسیسارو خورد میکنم
_چش
پاشدم دستامو شستم،و شروع کردم به خورد کردن قارچا
_میگم دیا نظرت چیه فردا بریم بیرون؟
که یهو رنگش پرید و ترسید
_تو هنوز درگیر اون خوابی
اومدم از پشت بغلم کرد و گفت
+نگرانم ارسلان،نگران(بغض)
_خب با بادیگاردا میریم،خودمونم پیاده نمیشیم
+نه ارسلان میترسم
_عشقم من پام خوب شد باید برم شرکتا الن رضا و محراب بالا سر کاران
+نمیزارم بری
_هوف چشم اینقدر تو خونه میمونیم تا بپوسیم....
#part71
دیانا پاشد و منم بزور رفتم به سمت اشپزخونه
+چیزی میخواستی میگفتی بهت میدادم
_خواستم ولی ندادی(حالت چص)
+ارسلان الن رفتی غذا درست کنی؟؟
_نه شوخی میکنم
داشتم وسایل غذای نامعلوممو اماده میکردم که دیانا اومد
+گشنت میشع خون به مغزت نمیرسه
این وقت شب چی میخوای درست کنی؟!
_یچی که گشنگیمو برطرف کنه
+بیا اینور خدم برات غذا درست میکنم
_نه شما بفرمایید بخوابید خوابتون واجبترع(با لحن تیکع مانندی)
+ارسلانننن،چرا لج میکنی؟؟بیا بشین نباید زیاد وایستی
_نمیخوام
+ارسلان،عزیزم لطفا بیا اینور یچی برات درست کنم
_اصلا همین سوپو میخورم،یکیم نداریم نگرانمون باشه
+منم که دست بیل
_چی بگم
+ارسلانننننننن(جیغ)
_چرا جدیدن اینقدر جیغ جیغو شدیییی؟!
+همینکه هست میخوای بخوا نمیخوای هم باید بخوای،اوکی؟
_همچیم که زوریه؟
+بله
_هعی
دیانا رفت سمت یخچال و بازش کرد
+وسایل پیتزا رو داریم درست کنم؟
_اره موافقم
+پاشو دستاتو بشور قارچارو خورد کن
منم سوسیسارو خورد میکنم
_چش
پاشدم دستامو شستم،و شروع کردم به خورد کردن قارچا
_میگم دیا نظرت چیه فردا بریم بیرون؟
که یهو رنگش پرید و ترسید
_تو هنوز درگیر اون خوابی
اومدم از پشت بغلم کرد و گفت
+نگرانم ارسلان،نگران(بغض)
_خب با بادیگاردا میریم،خودمونم پیاده نمیشیم
+نه ارسلان میترسم
_عشقم من پام خوب شد باید برم شرکتا الن رضا و محراب بالا سر کاران
+نمیزارم بری
_هوف چشم اینقدر تو خونه میمونیم تا بپوسیم....
۴.۴k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.