#ماه_بنفشم

#Maah_Banafsham

#part69

_چرا اونجا نشستی؟
+مهمه مگع(گریه)
_نرین تو عصابم،مهم نبود نمیپرسیدم
+مگه برده اوردی؟؟چرا اینجوری باهام رفتار میکنییی(گریه و هق هق)
_ببین دیانا من عصبانی بشم بد میشم خو؟؟نمیخاستم اون روی صگمو ببینی ولی خدت خواستی
پاشدم کلید درو از بالای کمد ور داشتم
_حالام اینقدر اینجا میمونی تا بپوسی
+ارسلاننن....(هق هق)
_ساکت شو
رفتم بیرون درو قفل کردم
که یهو صداشو شنیدم
+ارسلان داری با من بد میکنیییی(گریه)
طاقت اشکاشو ندارم
نمیدونم چرا یهو عصبی شدم
هوففف
همونجا نشستم پشت در اتاق
_روز اولی که دیدمت یجور خاصی به دلم نشستی کل تایم کلاس نگام رو تو بود
بعد اونروز هم همش فکرم پیش تو بود
دلم میخواست یجوری به دستت بیارم
خیلی سخت تمرکزم رو تو بود
ببین یچی میگم همیشه یادت باشه پسرا وقتی عاشق ینفر میشن فقط واسه یه نفر مهربونن اصلن پیش همون ینفر بچه میشن
یچی مهم تر هم هست اینه که پسری اگه عاشق دختری باشع هیچ وقت بهش دست درازی نمیکنه
من خیلی کارا میتونستم باهات بکنم
چون دیدی که هیچکی این اطراف زندگی نمیکنه
هر بلایی دلم میخواستم میتونستم سرت بیارم
ولی دلم نیومد،دلم نخواست درد بکشی
النم اگه درو قفل کردم بخاطر این بود بتونم خدمو کنترل کنم
میدونی من خیلی زود عصبی میشم و جوش میارم،لطفا خدت حواست به کارات باشه
النم درو باز کردم خواستی بیا بیرون....
دیدگاه ها (۰)

#ماه_بنفشم

#ماه_بنفشم

#ماه_بنفشم

#ماه_بنفشم

تک پارتی در خواستی تهیونگ وقتی مافیا هست و ات رو بزور دوست د...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط