آیا این عشق واقعی است؟
آیا این عشق واقعی است؟
part4🍒🍓
ات:از دستم ناراحتی؟
جیمین:ناراحت نباشم؟
ات:ببخشید
جیمین:با یه ببخشید درست نمیشه امروز ظهر چرا اومدی بیمارستان؟
ات:الان خستهم کی مرخص میشم؟
جیمین:به خودت بستگی داره الان خوبی؟
ات:اوهوم اره بریم خونه؟
جیمین:بریم
(پرش زمانی وقتی رسیدن خونه)
ات ویو
وقتی رسیدم همه از دستم عصبی بودن
نامجون:باید توضیح قانع کننده ای داشته باشی
هوسوک:خوبی دختر چیزی شده؟
سوکجین:من گشنمه
تهیونگ:میدونی امروز باید یونتان رو میبردی بیرون؟
جونگکوک:یه توضیح درست و حسابی بده
شوگا:ملافه نرم من کجاست؟
جیمین:هی بچه ها فعلا ولش کنین خستهست
همه اعضا:آخه باید یه توضیح قانع کننده داشته باشه
جیمین داشت پسرا رو راضی کنه که یهو اسپری گلوم از کیفم افتاد و توجه همه رو جلب کرد و باز شروع کردن به بازجویی هی سوال میپرسیدن که اینا چیه و اینجور حرفا اصلا هواسشون به گریه هام نبود که یهو داد زدم
ات:ولم کنید(با صدای بلند)
و دویدم از پله ها رفتم طبقه دوم و رفتم توی اتاقم و در اتاقم رو محکم بستم
جیمین:بچه ها نباید اینقدر بهش سخت میگرفتین اون تا الان بیمارستان بوده تو کما
همه اعضا از کارشون ناراحت شدن و رفتن تو اتاقشون که صدای در اتاق ات اومد و تهیونگ شنید که ات داره یونتان رو میبره به هوا خوری بعد از اونم غذای یونتان رو داد و تو جاش خوابوندش و بعد پول دارویی که توی ماشین از هوسوک خواست رو از زیر در وارد اتاق کرد و کتاب مورد علاقه نامجون رو هم وارد اتاق شد و بدون نگاه کردن به نامجون گزاشت رو میز و رفت برای جونگکوک هم شیرموز درست کرد باز هم مثل نامجون گزاشت تو اتاقش تو این فاصله شوگا رفت دستشویی و ات از فرصت استفاده کرد و ملافه نرم شوگا رو گزاشت سر جاش و غذای جین رو درست کرد و گزاشت تو اتاق برای جیمین هم متن آهنگ جدیدشو نوشت و از زیر در کاغذ رو فرستاد تو همه اعضا پشیمون شدن و اما یهو صدای پیچ خوردن پای ات رو شنیدن اما غرورشون نزاشت برن کمک آخر سر صدای اسپری گلوی ات رو شنیدن و از شدت ناراحتی با هم راه افتادن سمت اتاق ات ولی از اینکه وارد اتاق بشن خجالت میکشیدن اما آخر سر جیمین اومد تو اتاق ات.
شرط برای بعدی ۵لایک۵کامنت
part4🍒🍓
ات:از دستم ناراحتی؟
جیمین:ناراحت نباشم؟
ات:ببخشید
جیمین:با یه ببخشید درست نمیشه امروز ظهر چرا اومدی بیمارستان؟
ات:الان خستهم کی مرخص میشم؟
جیمین:به خودت بستگی داره الان خوبی؟
ات:اوهوم اره بریم خونه؟
جیمین:بریم
(پرش زمانی وقتی رسیدن خونه)
ات ویو
وقتی رسیدم همه از دستم عصبی بودن
نامجون:باید توضیح قانع کننده ای داشته باشی
هوسوک:خوبی دختر چیزی شده؟
سوکجین:من گشنمه
تهیونگ:میدونی امروز باید یونتان رو میبردی بیرون؟
جونگکوک:یه توضیح درست و حسابی بده
شوگا:ملافه نرم من کجاست؟
جیمین:هی بچه ها فعلا ولش کنین خستهست
همه اعضا:آخه باید یه توضیح قانع کننده داشته باشه
جیمین داشت پسرا رو راضی کنه که یهو اسپری گلوم از کیفم افتاد و توجه همه رو جلب کرد و باز شروع کردن به بازجویی هی سوال میپرسیدن که اینا چیه و اینجور حرفا اصلا هواسشون به گریه هام نبود که یهو داد زدم
ات:ولم کنید(با صدای بلند)
و دویدم از پله ها رفتم طبقه دوم و رفتم توی اتاقم و در اتاقم رو محکم بستم
جیمین:بچه ها نباید اینقدر بهش سخت میگرفتین اون تا الان بیمارستان بوده تو کما
همه اعضا از کارشون ناراحت شدن و رفتن تو اتاقشون که صدای در اتاق ات اومد و تهیونگ شنید که ات داره یونتان رو میبره به هوا خوری بعد از اونم غذای یونتان رو داد و تو جاش خوابوندش و بعد پول دارویی که توی ماشین از هوسوک خواست رو از زیر در وارد اتاق کرد و کتاب مورد علاقه نامجون رو هم وارد اتاق شد و بدون نگاه کردن به نامجون گزاشت رو میز و رفت برای جونگکوک هم شیرموز درست کرد باز هم مثل نامجون گزاشت تو اتاقش تو این فاصله شوگا رفت دستشویی و ات از فرصت استفاده کرد و ملافه نرم شوگا رو گزاشت سر جاش و غذای جین رو درست کرد و گزاشت تو اتاق برای جیمین هم متن آهنگ جدیدشو نوشت و از زیر در کاغذ رو فرستاد تو همه اعضا پشیمون شدن و اما یهو صدای پیچ خوردن پای ات رو شنیدن اما غرورشون نزاشت برن کمک آخر سر صدای اسپری گلوی ات رو شنیدن و از شدت ناراحتی با هم راه افتادن سمت اتاق ات ولی از اینکه وارد اتاق بشن خجالت میکشیدن اما آخر سر جیمین اومد تو اتاق ات.
شرط برای بعدی ۵لایک۵کامنت
۳.۹k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.