p12
ویو ات
ذوق داشتم خیلی وقت برای خودم نبودم لباسمو پوشیدم (اسلاید دو)
آرایش کردم رفتم پایین
ات: اجوما من رفتم زود برمیگردم
اجوما: مراقب باش
جیمین: برسونمت
ات: نه ممنون آقای پارک خودم میرم خداحافظ
ویو جیمین
تا ات رفت ردیاب گوشیشو چک کردم دیدم رسیده رفتم گل و انگشتر و گردن بندی که واسش خریدم رو اماده کردم ساعت ۱٠ و نیم بود رفتم تو رستوران از دور ات رو دیدم که یه پسره کنارش بود انگار یکی از مهمونا بود ات خودشو دور میکرد اما اون بهش نزدیک میشد خون جلو چشمامو گرفت با عصبانیت رفتم سوار ماشینم شدم تو یه خیابون با سرعت زیاد رانندگی میکردم
ویو ات
مهمونی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه یکی از مهموناشون اومد کنارم نشست زیادی بهم نزدیک میشد منم کیفمو زدم تو دهنشو از رستوران اومدم بیرون تاکسی گرفتم و اومدم خونه
اجوما: ات زود برگشتی
ات داستانو تعریف کرد
اجوما: خوب کردی برگشتی ارباب رفته بیرون نمیدونم کی برمیگرده
ات: اون که امروز برنامه ای نداشته
ویو لونا
جیمین برگشت خونه در رو محکم کوبید بوی الکل میداد ولی زیاد مست نبود
ات: اقای پارک حالتون خوبه
جیمین: اجوما برو بیرون
اجوما: ولیــ....
جیمین: گفتم برو بیرون (داد)
اجوما: چشم
ات: آقای پارک
جیمین: خفه شو ات ببند دهنتو (داد)
ویو ات
با دادش بغضم گرفت
جیمین: اون مرتیکه کی بود خیلی بهت نزدیک شده بود... ها؟
ات: تو از کجا میدونی
جیمین: جواب منو بده آشغال
ات: تو مستی آروم باش
جیمین: اونقدر مست نیستم که نفهمم چی شده
ات: باشه... درسته... اروم باش همه چیزی برات میگم
جیمین: نمیخوام توضیح بدی (داد)
جیمین یه سیلی به ات زد
ذوق داشتم خیلی وقت برای خودم نبودم لباسمو پوشیدم (اسلاید دو)
آرایش کردم رفتم پایین
ات: اجوما من رفتم زود برمیگردم
اجوما: مراقب باش
جیمین: برسونمت
ات: نه ممنون آقای پارک خودم میرم خداحافظ
ویو جیمین
تا ات رفت ردیاب گوشیشو چک کردم دیدم رسیده رفتم گل و انگشتر و گردن بندی که واسش خریدم رو اماده کردم ساعت ۱٠ و نیم بود رفتم تو رستوران از دور ات رو دیدم که یه پسره کنارش بود انگار یکی از مهمونا بود ات خودشو دور میکرد اما اون بهش نزدیک میشد خون جلو چشمامو گرفت با عصبانیت رفتم سوار ماشینم شدم تو یه خیابون با سرعت زیاد رانندگی میکردم
ویو ات
مهمونی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه یکی از مهموناشون اومد کنارم نشست زیادی بهم نزدیک میشد منم کیفمو زدم تو دهنشو از رستوران اومدم بیرون تاکسی گرفتم و اومدم خونه
اجوما: ات زود برگشتی
ات داستانو تعریف کرد
اجوما: خوب کردی برگشتی ارباب رفته بیرون نمیدونم کی برمیگرده
ات: اون که امروز برنامه ای نداشته
ویو لونا
جیمین برگشت خونه در رو محکم کوبید بوی الکل میداد ولی زیاد مست نبود
ات: اقای پارک حالتون خوبه
جیمین: اجوما برو بیرون
اجوما: ولیــ....
جیمین: گفتم برو بیرون (داد)
اجوما: چشم
ات: آقای پارک
جیمین: خفه شو ات ببند دهنتو (داد)
ویو ات
با دادش بغضم گرفت
جیمین: اون مرتیکه کی بود خیلی بهت نزدیک شده بود... ها؟
ات: تو از کجا میدونی
جیمین: جواب منو بده آشغال
ات: تو مستی آروم باش
جیمین: اونقدر مست نیستم که نفهمم چی شده
ات: باشه... درسته... اروم باش همه چیزی برات میگم
جیمین: نمیخوام توضیح بدی (داد)
جیمین یه سیلی به ات زد
۱۹.۰k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.