تکپارتی
#تک_پارتی
معتاد به عطرِتنت...^_^
آسمون با رنگ مشکی و نقطه های سفید نقاشی شده بود...توی بالکن ایستاده بود...نخ سیگار لای انگشتاش بود...پکی از سیگار توی دستش که رد رژش روش مونده بود گرفت و بعد از چند ثانیه نفسشو ازاد کرد و بیرون داد...دود رو از دهنش کامل خارج کرد...
دستایی دورکمرش حلقه شد و سری توی گردنش فرو رفت...بوی سیگار به مشام فرد پشت سرش خورد...
_قربونت برم...باز داری سیگار میکشی؟
+ بزار بکشم...آروم میشم...
_چی دختر منو ناراحت کرده که حالا میخواد آروم شه؟ها؟
+ چیزی نیست...یکم دلم گرفته
سیگارو ازش گرفت و بین لبای خودش گذاشت و پکی ازش گرفت...بعد از چند ثانیه نفسشو بیرون داد..
_این لامصب بهت اسیب میزنه...دورت بگردم
+ ....
_ولی وقتی این لای لباته هاتت میکنه
+ هوبی...معتادش شدم..
_منم معتاد شدم ... میدونستی؟
+ معتادِ چی؟
_معتاد به عطرِتنت ...
+ (لبخند)
+ راضیم
_خوبه
_رزیتا...میخواستم یه چیزیو بهت بگم..
+ چیزی شده؟
_بیا یه مدت از هم دور باشیم ببینیم چقدر بدون هم دووم میاریم ها؟
+(بغض)
پسر داشت به جلوش نگاه میکرد و متوجه بغض دختر نشد
_اینطوری میتونیم خودمونو محک بزنیم....نظرت چیه؟
+ باشه (بغض ، آروم)
جیهوپ اروم رزیتا رو برگردوند و با دستاش صورتشو قاب کرد..
_الهی قربونت برم که اینجوری بغض میکنی...به نظرت من یه ثانیه میتونم ازت دور باشم؟...واقعا فکر کردی واقعی گفتم؟
دختر رو توی بغلش جا داد و ادامه داد
_من یه ثانیه بدون عطرِتنت نمیتونم بخوابم حالا انتظار داری مدتی ازت دور باشم؟....من همیشه پیشت میمونم
+ مطمئن باشم؟
_تا آخر عمرت عزیز دلم🍸
پایان🍷
_______________________________--___
میدونم چرت شد به روم نیارید زشت شد😔💙
معتاد به عطرِتنت...^_^
آسمون با رنگ مشکی و نقطه های سفید نقاشی شده بود...توی بالکن ایستاده بود...نخ سیگار لای انگشتاش بود...پکی از سیگار توی دستش که رد رژش روش مونده بود گرفت و بعد از چند ثانیه نفسشو ازاد کرد و بیرون داد...دود رو از دهنش کامل خارج کرد...
دستایی دورکمرش حلقه شد و سری توی گردنش فرو رفت...بوی سیگار به مشام فرد پشت سرش خورد...
_قربونت برم...باز داری سیگار میکشی؟
+ بزار بکشم...آروم میشم...
_چی دختر منو ناراحت کرده که حالا میخواد آروم شه؟ها؟
+ چیزی نیست...یکم دلم گرفته
سیگارو ازش گرفت و بین لبای خودش گذاشت و پکی ازش گرفت...بعد از چند ثانیه نفسشو بیرون داد..
_این لامصب بهت اسیب میزنه...دورت بگردم
+ ....
_ولی وقتی این لای لباته هاتت میکنه
+ هوبی...معتادش شدم..
_منم معتاد شدم ... میدونستی؟
+ معتادِ چی؟
_معتاد به عطرِتنت ...
+ (لبخند)
+ راضیم
_خوبه
_رزیتا...میخواستم یه چیزیو بهت بگم..
+ چیزی شده؟
_بیا یه مدت از هم دور باشیم ببینیم چقدر بدون هم دووم میاریم ها؟
+(بغض)
پسر داشت به جلوش نگاه میکرد و متوجه بغض دختر نشد
_اینطوری میتونیم خودمونو محک بزنیم....نظرت چیه؟
+ باشه (بغض ، آروم)
جیهوپ اروم رزیتا رو برگردوند و با دستاش صورتشو قاب کرد..
_الهی قربونت برم که اینجوری بغض میکنی...به نظرت من یه ثانیه میتونم ازت دور باشم؟...واقعا فکر کردی واقعی گفتم؟
دختر رو توی بغلش جا داد و ادامه داد
_من یه ثانیه بدون عطرِتنت نمیتونم بخوابم حالا انتظار داری مدتی ازت دور باشم؟....من همیشه پیشت میمونم
+ مطمئن باشم؟
_تا آخر عمرت عزیز دلم🍸
پایان🍷
_______________________________--___
میدونم چرت شد به روم نیارید زشت شد😔💙
- ۲.۵k
- ۱۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط