مرزی میان مرگ و زندگی

مرزی میان مرگ و زندگی...
هربار نگاهت میکنم ، احساس میکنم زمین از چرخش می‌ایستد ، تا فقط تو باشی ، ومن ، در آرامش حضورت .
تو را به تمامی لحظاتی که دیدم قسم میخورم .
تو نور بودی در دل شب های من ، نه یک عبور ، نه یک خاطره ، بلکه خود عشق بودی و هستی...
هروقت صدایت را میشنوم ، احساس میکنم تمام دنیا ، برای دلم آواز میخواند .
با تو لحظه‌ها جادو می‌شوند ، وتنهایی مفهومی ندارد...دلیل نفس کشیدنم....
تو نه فقط درقلبم ، بلکه در هرنفسم جریان داری...ومن ، تو را با تمام وجود ، و تا ابد دوست دارم .

"یلدا"
دیدگاه ها (۰)

#تک_پارتیمعتاد به عطرِتنت...^_^آسمون با رنگ مشکی و نقطه های ...

#چندپارتیدیر فهمیدم...‌~پارت اولتازه فهمیده بود چه اشتباهی ک...

#دوپارتیحالا تو طلبکار شدی ؟ادامه پارت دومولی اب کجا بود؟سر ...

#دوپارتیحالا تو طلبکار شدی ؟ادانه پاردت دومبغلش کرد و به سمت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط