دوپارتی

#دوپارتی
حالا تو طلبکار شدی ؟
ادامه پارت دوم
ولی اب کجا بود؟سر شوگا رو بلند کرد که دید داره اشک میریزه شوگا سریع سرشو پایین داد تا اشکاش دیده نشه ولی دیگه دیر بود ...بالاخره خون زخمای رون یونا بند اومد و شوگا شروع کرد به پانسمان کردن پاش...هنوزم جفتشون گریه میکردن... اخرین چسب رو به پای همسرش زد و به چشماش نگاه کرد و گفت
_واسه چی به خودت اسیب زدی اونم اینجوری؟
یونا از ارومی تن صدای شوگا تعجب کرد
+معذرت میخوام که نگرانت کردم فقط میخواستم بفهمی سه ساله چی کشیدم
_من یه عذر خوای بیشتر به تو بدهکارم که همیشه دیر رسیدم و تو همیشه مدارا کردی..
اروم گردن پسر رو به روشو گرفت و لباشو روی لبای پسر گذاشت...شوگا دستشو دور کمر یونا حلقه کرد و محم بوسیدش....
از هم جداشدن
_میخواستم بهت کادویی که قرار بود سالگرد ازدواجمون بهت بدمو تقدیم کنم که انگار باید صبر کنم رونت خوب شه وگر نه از درد کادو من بی هوش میشدی!😈
‌+یااااااااااااااااا
+دوستت دارم پیشی من
‌_منم دوستت دارم دخترکم

اونا بعد از 10ماه صاحب یه دختر کوچولو شدن...همونطورکه یوری میگفت اونا بعد از دختر کوچولوشون خیلی با هم صمیمی شدن و زندگی خوبی رو ادامه دادن.......

........................
امید وارم خوشتون اومده باشه💜💚💜💚💜💚💜💚💜