ولی خب تهیونگ نباید چیزی بفهمه پس همه ی اینا کنسله
ولی خب تهیونگ نباید چیزی بفهمه پس همه ی اینا کنسله
جوابشو داد:اوه نه نمیخواد بهشون زنگ میزنم حرف میزنم
تهیونگ با تردید گفت:مطمئنی؟
کارلا:اره اره نگران نباش
تهیونگ:اوکی
کارلا دیگه موضوعو به کل عوض کرد:خب من میرم استیک هارو کباب کنم و منتظر بشیم تا سالاد سرد بشه
تهیونگ:منم کمکت میکنم
کارلا انگشت اشاره اش رو به نشونه ی نه تکون داد:نه خیر ازین خبرا نداریم،من میخوام اینارو کباب کنم از کارهای موردعلاقه پس تو فقط استراحت کن و این جاش با من
تهیونگ خندید و گفت:مطمئنی
کارلا اخم ساختگی ای کرد و گفت:اینقدر نپرس مطمئنی از همه حرفام مطمئنم باور کن
تهیونگ بازهم خندید:باشه باشه پس من میرم تا وقتی که تو اینارو درست کنی بخوابم
کارلا سرشو تکون داد:باشه
جوابشو داد:اوه نه نمیخواد بهشون زنگ میزنم حرف میزنم
تهیونگ با تردید گفت:مطمئنی؟
کارلا:اره اره نگران نباش
تهیونگ:اوکی
کارلا دیگه موضوعو به کل عوض کرد:خب من میرم استیک هارو کباب کنم و منتظر بشیم تا سالاد سرد بشه
تهیونگ:منم کمکت میکنم
کارلا انگشت اشاره اش رو به نشونه ی نه تکون داد:نه خیر ازین خبرا نداریم،من میخوام اینارو کباب کنم از کارهای موردعلاقه پس تو فقط استراحت کن و این جاش با من
تهیونگ خندید و گفت:مطمئنی
کارلا اخم ساختگی ای کرد و گفت:اینقدر نپرس مطمئنی از همه حرفام مطمئنم باور کن
تهیونگ بازهم خندید:باشه باشه پس من میرم تا وقتی که تو اینارو درست کنی بخوابم
کارلا سرشو تکون داد:باشه
۹۲۰
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.