ده دقیقه بعد به خونه رسیدن و پیاده شدن و بعد از طی کردن پ
ده دقیقه بعد به خونه رسیدن و پیاده شدن و بعد از طی کردن پله های کوتاهی وارد خونه شدن
کارلا همون اول گفت:من میرم وسایل رو دربیارم
تهیونگ از ذوق کارلا خندید:آرام آرام،اول کتت رو دربیار اصلا بزار انتخاب کنیم چی درست کنیم بعد
کارلا که دید حق با تهیونگ ایستاد سرجاش:عه راست میگی،خب چی درست کنیم
تهیونگ ازینکه یهو منطقی شد خندید:خودت بگو چی درست کنیم
کارلا لحظه ای فکر کرد و بعد گفت:استیک درست کنیم و همراهش هم یک سالاد پاستا
تهیونگ:هوم انتخاب های خوبین
کارلا:پس بیا شروع کنیم
کت هاشونو درآوردن و گذاشتن رو مبل و دست به کار شدن،وسایل رو درآوردن درآوردن هرکدوم مشغول انجام کاری بود
کارلا گوشیشو درآورد و آهنگی پلی کرد و همونطور که مشغول بود گفت:آهنگ مثل اکلیل همه چی رو قشنگتر میکنه،بنظرم لذت همه چی رو دو برابر میکنم
تهیونگ موافقت کرد:منم همینطور فکر میکنم،کلا ی حس خوبی میده
کارلا:اره
همونطور که حواس تهیونگ پرت شده بود کارلا کمی از اردی که پیشش بود رو برداشت و زد به صورت تهیونگ
اینقدر بهش خندید و به صورتش نگاه کرد که شکمش درد گرفت
کارلا:وای صورتشووو...وای تهیونگ خیلی بامزه شدی واییی نگاش کن
تهیونگ کارلا رو پوکر نگاه کرد هرچند سعی داشت خنده اشو کنترل کنه:انتقام میگیرم
کارلاهشدار داد:نه خیر بشین سرجات
عقب عقب قدم برمیداشت و تهیونگ نزدیک میشد و توی مشتش آرد بود
همینکه کارلا برگشت تا فرار کنه تهیونگ دستشو انداخت دور شکمش و گرفتش و نزدیکش کرد
تهیونگ:بنظرت میتونی ازم فرار کنی کوچولو؟تا وقتی انتقاممو نگیرم نمیزارم جایی بری
و بعد آرد رو آروم زد به صورت کارلا
کارلا دادی آزار دهنده زد:تهیوووونگگگگگ نکننننن
تهیونگ بهش خندید:یعنی فقط تو حق داری اذیتم کنی؟
کارلا:ببین لجبازیم گل کنه تو خواب هم ولت نمیکنم
تهیونگ:اشکالی نداره منم به انتقام گرفتن ادامه میدم
دیگه هردوشون نتونستن تحمل کنن و به وضعیتش میخندیدن که واقعا اینا دارن چیکار میکنن نکنه دیوونه شدن
وقتی دست از خنده برداشتن کارلا تازه فهمید که چقدر زیاد نزدیک تهیونگ،درواقع بهش چسبیده هرچند این تهیونگ بود که محکم گرفته بودش
ساکت که شدن کارلا حرف زد:ببینم میخوای ولم کنی یا قراره همینطوری بمونم؟
تهیونگ تازه متوجه وضعیت شده بود اما انگاری دلش نمیخواست کارلا رو ول کنه اما اگه اینطوری نگهش میداشت قطعا کارلا خوب فکر نمیکرد پس دستشو از روی شکم کارلا برداشت و اونو ول کرد
کارلا همون اول گفت:من میرم وسایل رو دربیارم
تهیونگ از ذوق کارلا خندید:آرام آرام،اول کتت رو دربیار اصلا بزار انتخاب کنیم چی درست کنیم بعد
کارلا که دید حق با تهیونگ ایستاد سرجاش:عه راست میگی،خب چی درست کنیم
تهیونگ ازینکه یهو منطقی شد خندید:خودت بگو چی درست کنیم
کارلا لحظه ای فکر کرد و بعد گفت:استیک درست کنیم و همراهش هم یک سالاد پاستا
تهیونگ:هوم انتخاب های خوبین
کارلا:پس بیا شروع کنیم
کت هاشونو درآوردن و گذاشتن رو مبل و دست به کار شدن،وسایل رو درآوردن درآوردن هرکدوم مشغول انجام کاری بود
کارلا گوشیشو درآورد و آهنگی پلی کرد و همونطور که مشغول بود گفت:آهنگ مثل اکلیل همه چی رو قشنگتر میکنه،بنظرم لذت همه چی رو دو برابر میکنم
تهیونگ موافقت کرد:منم همینطور فکر میکنم،کلا ی حس خوبی میده
کارلا:اره
همونطور که حواس تهیونگ پرت شده بود کارلا کمی از اردی که پیشش بود رو برداشت و زد به صورت تهیونگ
اینقدر بهش خندید و به صورتش نگاه کرد که شکمش درد گرفت
کارلا:وای صورتشووو...وای تهیونگ خیلی بامزه شدی واییی نگاش کن
تهیونگ کارلا رو پوکر نگاه کرد هرچند سعی داشت خنده اشو کنترل کنه:انتقام میگیرم
کارلاهشدار داد:نه خیر بشین سرجات
عقب عقب قدم برمیداشت و تهیونگ نزدیک میشد و توی مشتش آرد بود
همینکه کارلا برگشت تا فرار کنه تهیونگ دستشو انداخت دور شکمش و گرفتش و نزدیکش کرد
تهیونگ:بنظرت میتونی ازم فرار کنی کوچولو؟تا وقتی انتقاممو نگیرم نمیزارم جایی بری
و بعد آرد رو آروم زد به صورت کارلا
کارلا دادی آزار دهنده زد:تهیوووونگگگگگ نکننننن
تهیونگ بهش خندید:یعنی فقط تو حق داری اذیتم کنی؟
کارلا:ببین لجبازیم گل کنه تو خواب هم ولت نمیکنم
تهیونگ:اشکالی نداره منم به انتقام گرفتن ادامه میدم
دیگه هردوشون نتونستن تحمل کنن و به وضعیتش میخندیدن که واقعا اینا دارن چیکار میکنن نکنه دیوونه شدن
وقتی دست از خنده برداشتن کارلا تازه فهمید که چقدر زیاد نزدیک تهیونگ،درواقع بهش چسبیده هرچند این تهیونگ بود که محکم گرفته بودش
ساکت که شدن کارلا حرف زد:ببینم میخوای ولم کنی یا قراره همینطوری بمونم؟
تهیونگ تازه متوجه وضعیت شده بود اما انگاری دلش نمیخواست کارلا رو ول کنه اما اگه اینطوری نگهش میداشت قطعا کارلا خوب فکر نمیکرد پس دستشو از روی شکم کارلا برداشت و اونو ول کرد
۱.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.