هوففف چان ترسوندیم چرا نگفتی میای برات چیزی حاضر کنم

هوففف چان ترسوندیم چرا نگفتی میای برات چیزی حاضر کنم
_ اشکال نداره بیب خودت برام کافی 😈
+ یا چانی ولم کن کم پریودم هاد
_ دروغ نگو شیطون بازش میکنم ها
+ خب که چی تو میدونی چند روز رفتی بر نگشتی باهات قهرم من اصن
_ خب خودت که میدونی نتونستم بیب
+ ( سکوتی+ )
_ بیب برات امشب جبران میکنم بریم بیرون؟
+ هوم باش
ویو خودم

خب این دوتا کفتر عاشق رفتن سوار ماشین شدن آت یه دامن خیلی کوتاه پوشیده بود که روناش معلوم بود کامل میشه گفت لخت بود و داشتن میرفتن که چانی هورنی شدن و دستاشو روی رونم پاهای ات میکشید
+ اییی چان نه
_ ارع بیب خیلی وقته لمست نکردم
+ منم خیلی وقته اون چیز زیر شلوارتو ندیدم
_ امشب مامان میشی
+ بی صبرانه منتظرم
_ رو ناله هات کار کردی دیگه
+ کار بلدم



خب خب درخواستی بدین پلیزززززز🥺
دیدگاه ها (۰)

Part : 3 ویو اتبا اون همه سردی و غمی که داشتم نمیدونستم چیکا...

وقتی روت کراشه ( درخواستی) ویو اتامروز یه مراسم خیلی مهمی دا...

یه کوشولو بصبرین تا فیک و سناریو بدم😂😑

ویو چان تصمیم گرفتم برم رو کاناپه بشینم و منتظر بمونم بیاد ب...

پارت ۴۹ویو صبح ات: جیمین..... درد..... جیمین: عوممم چی شوده ...

زنگ زندگی p2

سناریو: (وقتی که....)(۹:۱۷ دقیقه شب)تصمیم گرفتی بری یچیزی بخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط