رویای عشق
پارت۵
با حالی که من داشتم نمیتونستم در مقابل اون مقاومتی بکنم همه توانم جمع کردم و دستشو پیچوندم که دستم ول شد سریع رفتم سمت پله ها که اون پسره همینجوری که اسمم صدا نیزد و تهدید میکرد تند به سمتم میومد با تمام توانم راه میرفتم که رسیدم و سریع خودمو پرت کردم توی خونم و در و قفل کردم رسید پشت در خونم و وحشیانه در میزد
؟بیا بیرون توکه اخر میای بیرون میای یا این درو بشکنم
عربده میکشید ترسیدم رفتم تو اتاق و گوشیم برداشتم به تهیونگ زنگ زدم جواب نداد مجبوری به کوک زنگ زدم ولی اونم جواب نداد گریم گرفته بود دوباره به تهیونگ زدنگ زدم که دوباره جواب نداد داشت در میشکست از بس میزد به در که دیدم تهیونگ زنگ زد
الو تهیونگ
@چی شده ات
ت.تتهیونگ میشه بیای خونم
@چی شده
یکی داره درو میشکنه
@به قول خودت که تو پلیسی میتونی خودت بهش برسی
تهیونگ لطفا بیا
صدا های پشت در بیشتر شد انگار چند نفر بودن
@اینا صدای چیه
میگم که تهیونگ لطفا کمکم کن
@الان میام نترس برو تو اتاق و درو قفل کن
دارن درو میشکنن
@نترس هیچ غلطی نمیتونن بکنن حرو.مزاده ها
گوشی قطع کردم معلوم بود خیلی عصبیه رفتم تو اتاق و درو قفل کردم و پشت در نشستم که یهو صدای بلندی اومد صداشون نزدیک تر بود انگار اومدن تو خونه
؟برین ببینین کجاست
؟ات
با دادش ترسم بیشتر شد اروم رفتم تو کمد لباسم و درو بستم تا اشکم در اومده بود صدای دستگیره در اومد
؟اینجاست
؟برو کنار
میزد به در انقدر زد که در شکست
؟کوش؟
جلوی دهنم گرفتم که یهو گوشیم زنگ خورد کوک بود سریع وصلش کردم در کمد باز شد جیغ بلندی کشیدم دستمو گرفت و کشید گریه میکردم اومد سمتم یکی زدم تو گوشش و رفتم جلوی در که دوستاش اونجا بودن با عصبانیت اومد سمتم گرفتم و میکشوندم پرتم کرد روی تخت جیغ میزدم و گریه میکردم دست و پام تکون نمیخوردن میخندیدن که یهو یکی اومد و داد زد صداش صدای کی بود ؟کوک؟نه اون اینجا چیکار میکنه اومد روم که یهو کشیده شد عقب و کوک نمایان شد با تعجب و گریه بهش نگاه میکردم رفت سراغ پسره و کتکش میزد که تهیونگ اومد و گرفتش با دیدن تهیونگ گریم شدید تر شد مه اومد و سرمو به سینش چسبوند تو بغلش گریم اوج گرفت
@هیسسسس تموم شد هیسسس
بعد چند دقیقه اروم گرفتم اومدم از بغلس بیرون مه دیدم کوک همشون و انداخته بیرون بهم نگاه کرد
-خوبی؟
اوهوم ممنون
تهیونگ دستمو گرفت
@راستی ..
با تعجب بهم نگاه کرد
@چرا نقدر داغی
چیزی نیست
-یعنی چی
کوک اومد جلو دستشو گذاشت رو پیشونیم
-داری تو تب میسوزی چیزی نیست؟
نه الان قرص میخورم خوب میشم
@میبرمت دکتر
گفتم که چیزی نیست
-..
با حالی که من داشتم نمیتونستم در مقابل اون مقاومتی بکنم همه توانم جمع کردم و دستشو پیچوندم که دستم ول شد سریع رفتم سمت پله ها که اون پسره همینجوری که اسمم صدا نیزد و تهدید میکرد تند به سمتم میومد با تمام توانم راه میرفتم که رسیدم و سریع خودمو پرت کردم توی خونم و در و قفل کردم رسید پشت در خونم و وحشیانه در میزد
؟بیا بیرون توکه اخر میای بیرون میای یا این درو بشکنم
عربده میکشید ترسیدم رفتم تو اتاق و گوشیم برداشتم به تهیونگ زنگ زدم جواب نداد مجبوری به کوک زنگ زدم ولی اونم جواب نداد گریم گرفته بود دوباره به تهیونگ زدنگ زدم که دوباره جواب نداد داشت در میشکست از بس میزد به در که دیدم تهیونگ زنگ زد
الو تهیونگ
@چی شده ات
ت.تتهیونگ میشه بیای خونم
@چی شده
یکی داره درو میشکنه
@به قول خودت که تو پلیسی میتونی خودت بهش برسی
تهیونگ لطفا بیا
صدا های پشت در بیشتر شد انگار چند نفر بودن
@اینا صدای چیه
میگم که تهیونگ لطفا کمکم کن
@الان میام نترس برو تو اتاق و درو قفل کن
دارن درو میشکنن
@نترس هیچ غلطی نمیتونن بکنن حرو.مزاده ها
گوشی قطع کردم معلوم بود خیلی عصبیه رفتم تو اتاق و درو قفل کردم و پشت در نشستم که یهو صدای بلندی اومد صداشون نزدیک تر بود انگار اومدن تو خونه
؟برین ببینین کجاست
؟ات
با دادش ترسم بیشتر شد اروم رفتم تو کمد لباسم و درو بستم تا اشکم در اومده بود صدای دستگیره در اومد
؟اینجاست
؟برو کنار
میزد به در انقدر زد که در شکست
؟کوش؟
جلوی دهنم گرفتم که یهو گوشیم زنگ خورد کوک بود سریع وصلش کردم در کمد باز شد جیغ بلندی کشیدم دستمو گرفت و کشید گریه میکردم اومد سمتم یکی زدم تو گوشش و رفتم جلوی در که دوستاش اونجا بودن با عصبانیت اومد سمتم گرفتم و میکشوندم پرتم کرد روی تخت جیغ میزدم و گریه میکردم دست و پام تکون نمیخوردن میخندیدن که یهو یکی اومد و داد زد صداش صدای کی بود ؟کوک؟نه اون اینجا چیکار میکنه اومد روم که یهو کشیده شد عقب و کوک نمایان شد با تعجب و گریه بهش نگاه میکردم رفت سراغ پسره و کتکش میزد که تهیونگ اومد و گرفتش با دیدن تهیونگ گریم شدید تر شد مه اومد و سرمو به سینش چسبوند تو بغلش گریم اوج گرفت
@هیسسسس تموم شد هیسسس
بعد چند دقیقه اروم گرفتم اومدم از بغلس بیرون مه دیدم کوک همشون و انداخته بیرون بهم نگاه کرد
-خوبی؟
اوهوم ممنون
تهیونگ دستمو گرفت
@راستی ..
با تعجب بهم نگاه کرد
@چرا نقدر داغی
چیزی نیست
-یعنی چی
کوک اومد جلو دستشو گذاشت رو پیشونیم
-داری تو تب میسوزی چیزی نیست؟
نه الان قرص میخورم خوب میشم
@میبرمت دکتر
گفتم که چیزی نیست
-..
۵.۱k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.