اشک حسرت پارت ۵۹
#اشک حسرت #پارت ۵۹
سعید :
آسمان نه جواب مسیج هام رو می داد نه تماس هام رو دیگه داشتم دیونه می شدم بخاطر یه حرف اینجوری قهر کرده بود برای بار هزارم شمارش رو گرفتم جواب نداد
مسیج دادم
- همین الان میام خونتون آسمان دارم دیونه میشم
به منشی گفتم میرم جایی کار دارم وبر می گردم داشتم از نگرانی می مردم فردا عقد امید وهدیه بود وخبری از آسمان نبود نمی دونم چطور خودمو رسوندم خونه اشون وزنگ زدم
- کیه
صدای امید بود
- منم سعید
امید : چی شده سعید اینجا ...
- می خوای برگردم
امید : بیا تو
رفتم تو خونه ودر رو باز کردم امید نشسته بود تو سالن با دیدنش گفتم : میشه بگی چرا جواب آد...
آیدین با قیافه ای بهم ریخته با فاصله از امید رو زمین نشسته بود
- امید ...
امید : سعید کار داشتی
اطرافمو نگاه کردم
آیدین : دنبالش نگرد
آیدین رو نگاه کردم بعد امید رو
- امید ...
امید : برو ببین می تونی باهاش حرف بزنی نمی دونم چی شده
- امید بگو چی شده ؟
امید : نمی دونم
امید سرشو انداخت پایین اصلا برام مهم نبود بعدش چی میشه امید یا آیدین چی فکر می کنن در اتاق آسمان رو باز کردم ورفتم تو اتاق
- آسمان
پشت بهم نشسته بود
- آسمان
رفتم رو به روش رنگ صورتش مثله گچ بود
- آسمان ...از من بخاطر اون حرفم ناراحتی غلط کردم بابا دلم ترکید این چ...آسمان
سرشو آوردم بالا گردنش کبود شده بود
- آسمان چت شده ؟
مثله مسخ شده ها نگاهم می کرد
- آسمان
باصدای فریادم ترسید
- بگو چی شده آسمان اینا جای دستای کیه
دستاشو گرفتم باند پیچی شده بود
- می دونی چیزی واسه از دست دادن ندارم بگو ...مرگ سعید بگو کار کیه ...چی شده آخه
لب زد : آیدین
- چی
آسمان : آیدین ...
- آیدین به گردن تو دست زده ...
آسمان : برو سعید دیگه آسمان مرد
- چی میگی ....آیدین بخدا می کشمش ...می کشمت نامرد
سعید :
آسمان نه جواب مسیج هام رو می داد نه تماس هام رو دیگه داشتم دیونه می شدم بخاطر یه حرف اینجوری قهر کرده بود برای بار هزارم شمارش رو گرفتم جواب نداد
مسیج دادم
- همین الان میام خونتون آسمان دارم دیونه میشم
به منشی گفتم میرم جایی کار دارم وبر می گردم داشتم از نگرانی می مردم فردا عقد امید وهدیه بود وخبری از آسمان نبود نمی دونم چطور خودمو رسوندم خونه اشون وزنگ زدم
- کیه
صدای امید بود
- منم سعید
امید : چی شده سعید اینجا ...
- می خوای برگردم
امید : بیا تو
رفتم تو خونه ودر رو باز کردم امید نشسته بود تو سالن با دیدنش گفتم : میشه بگی چرا جواب آد...
آیدین با قیافه ای بهم ریخته با فاصله از امید رو زمین نشسته بود
- امید ...
امید : سعید کار داشتی
اطرافمو نگاه کردم
آیدین : دنبالش نگرد
آیدین رو نگاه کردم بعد امید رو
- امید ...
امید : برو ببین می تونی باهاش حرف بزنی نمی دونم چی شده
- امید بگو چی شده ؟
امید : نمی دونم
امید سرشو انداخت پایین اصلا برام مهم نبود بعدش چی میشه امید یا آیدین چی فکر می کنن در اتاق آسمان رو باز کردم ورفتم تو اتاق
- آسمان
پشت بهم نشسته بود
- آسمان
رفتم رو به روش رنگ صورتش مثله گچ بود
- آسمان ...از من بخاطر اون حرفم ناراحتی غلط کردم بابا دلم ترکید این چ...آسمان
سرشو آوردم بالا گردنش کبود شده بود
- آسمان چت شده ؟
مثله مسخ شده ها نگاهم می کرد
- آسمان
باصدای فریادم ترسید
- بگو چی شده آسمان اینا جای دستای کیه
دستاشو گرفتم باند پیچی شده بود
- می دونی چیزی واسه از دست دادن ندارم بگو ...مرگ سعید بگو کار کیه ...چی شده آخه
لب زد : آیدین
- چی
آسمان : آیدین ...
- آیدین به گردن تو دست زده ...
آسمان : برو سعید دیگه آسمان مرد
- چی میگی ....آیدین بخدا می کشمش ...می کشمت نامرد
۲۵.۱k
۱۵ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.