اشک حسرت پارت ۵۸
#اشک حسرت #پارت ۵۸
آسمان :
با تکونی که خوردم چشام رو باز کردم واز دیدن آیدین بالای سرم وحشت کردم بدتر از هر چیزی لباسم بود که اون با لذت نگاهم می کرد
- اینجا چیکار می کنی برو بیرون ...
تا خواستم حرف بزنم دستشو گذاشت روی دهنم
آیدین : سعید می دونست دوست دارم نامردیه نامرد آشعال عوضی جوابشو میدم
دستشو می خواستم پس بزنم نمی تونستم داشتم از ترس می مردم انقدر گریه می کردم پشت اشک هام نمی دیدمش امید کجا بود که این عوضی داشت به من تعرض می کرددست پا می زدم قصدبدی داشت ومن اصلانمی تونستم جلوش رو بگیرم لباس خوابم رو تو تنم پاره کرد
با نگاهم التماسش می کردم بوی بد مشروب می داد وچشماش به شدت قرمز پراز خون بود سعید آخ سعید کجایی به دادم برسی این همون دوستت بود بخاطرش دودل شده بودی منو پس بزنی این همون داداش تو وامید بود خوی وحشی کثیفش رو از شما پنهان کرده بود چشام رو بستم نبینمش دیگه نه اشک ریختم ونه تقلا کردم نابود شده بودم وقتی رهام کرد که دیگه من مرده بودم
آیدین : من انقدر مرد بودم حرمتت رو نگه دارم ولی نمی تونستم ببینم تو مال سعید میشی
نگاه کثیفی بهم انداخت وگفت : تو مال من میشی هیچ کس نمی تونه تو رو از من بگیره اون رفیق نامردم اینجوری تقاص پس میده می تونی برو بهش بگو آیدین امروز ازم لذت برد می تونی بری بگی ولی بگو انقدر مرد بود با دخترونگیت کاری نداشته باشم
با گوشیش ازم عکس گرفت وگفت: دهنت باز شد عکس هات رو می فرستم برای سعید
رفت ولی آسمان رو نابود کرده بود بدتر اینکه از من عکس گرفته بود دلم می خواست بمیرم آیدین چقدر پست بودانقدر می لرزیدم وتب کرده بودم نمی تونستم لباسم رو بپوشم
آسمان :
با تکونی که خوردم چشام رو باز کردم واز دیدن آیدین بالای سرم وحشت کردم بدتر از هر چیزی لباسم بود که اون با لذت نگاهم می کرد
- اینجا چیکار می کنی برو بیرون ...
تا خواستم حرف بزنم دستشو گذاشت روی دهنم
آیدین : سعید می دونست دوست دارم نامردیه نامرد آشعال عوضی جوابشو میدم
دستشو می خواستم پس بزنم نمی تونستم داشتم از ترس می مردم انقدر گریه می کردم پشت اشک هام نمی دیدمش امید کجا بود که این عوضی داشت به من تعرض می کرددست پا می زدم قصدبدی داشت ومن اصلانمی تونستم جلوش رو بگیرم لباس خوابم رو تو تنم پاره کرد
با نگاهم التماسش می کردم بوی بد مشروب می داد وچشماش به شدت قرمز پراز خون بود سعید آخ سعید کجایی به دادم برسی این همون دوستت بود بخاطرش دودل شده بودی منو پس بزنی این همون داداش تو وامید بود خوی وحشی کثیفش رو از شما پنهان کرده بود چشام رو بستم نبینمش دیگه نه اشک ریختم ونه تقلا کردم نابود شده بودم وقتی رهام کرد که دیگه من مرده بودم
آیدین : من انقدر مرد بودم حرمتت رو نگه دارم ولی نمی تونستم ببینم تو مال سعید میشی
نگاه کثیفی بهم انداخت وگفت : تو مال من میشی هیچ کس نمی تونه تو رو از من بگیره اون رفیق نامردم اینجوری تقاص پس میده می تونی برو بهش بگو آیدین امروز ازم لذت برد می تونی بری بگی ولی بگو انقدر مرد بود با دخترونگیت کاری نداشته باشم
با گوشیش ازم عکس گرفت وگفت: دهنت باز شد عکس هات رو می فرستم برای سعید
رفت ولی آسمان رو نابود کرده بود بدتر اینکه از من عکس گرفته بود دلم می خواست بمیرم آیدین چقدر پست بودانقدر می لرزیدم وتب کرده بودم نمی تونستم لباسم رو بپوشم
۱۳.۴k
۱۵ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.