ازدواج سوری پارت 2فصل 2
ازدواج سوری پارت 2فصل 2
ته ـ بزار برم پماد بیارم *ات تهیونگو ول میکنه*
ته رفت و جعبه ی کمک اولیه اومد
ته ـ پانسمان زخمت رو عوض کردی؟
ـ نه یادم رفت
ته ـ پس بشین تا بیام برات عوضش کنم
ـ باشه
همون جوری که نشسته بودم چاهار زانو زدم تهیونگ اومد رو پانسمان زخممو عوض کرد نوبه ی شونم بود
ته ـ لباستو در بیار
ـ هان؟
ته ـ دارم میگم لباستو در بیار تا روی شونت پماد بزنم
ـ باشه
با حالت خجالت لباسمو در اوردم تهیونگ روی شونم پماد زد
ته ـ شونت قبلا اتفاقی براش افتاده؟
ـ یادمه وقتی 50 سالم بود یا همون 5 سال شونم زخمی شد همین یادمه
ته ـ اها
ـ تموم شد؟
ته ـ اره
ـ سریع لباسمو پوشیوم ته وسایل رو از رو تخت برداشت منو به اغوش خودش برد با صدای ضربان قلبش خوابم برد
فردا صبح
ویو تهیونگ
چشمامو باز کردم ات خواب بود خوشحال بودم که الان به طور رسمی زنمه دیگه قرار نیس هر صبح با تصور کنم اینکه ات قراره یه روز زن واقعیه من بشه بیدار بشم اون الان دیگه کنار من و نیانگه باز بیاد روی شونش پماد بزنم که زود خوب بشه(پماد هم نشدیم ای خداا😔😂)بدای همین افتادم روش
ـ پرنسس بیدار شو لباستو در بیار میخوام پماد بزنم برات
ات ـ شیرو بزار بخوابم، خوابم میاد *با حالت خوابالو و چشمای بسته*
ـ بزار پماد بزنم بعد راحت بگیر بخواب
ویو ات
چشمامو که باز کردم که دیدم تهیونگ افتاده روم پماد به دس منتظره که من لباسمو در بیارم
ـ منتظری که لباسمو. در بیارمو خراب کاری کنی؟
ته ـ منتظرم که لباستو در بیاری تا برات پماد بزنم که شکنت زود تر خوب شه
ـ نکن نمیخوام
ته ـ باشه*صورتشو نزدیک ات میکنه*
ته ـ بزار برم پماد بیارم *ات تهیونگو ول میکنه*
ته رفت و جعبه ی کمک اولیه اومد
ته ـ پانسمان زخمت رو عوض کردی؟
ـ نه یادم رفت
ته ـ پس بشین تا بیام برات عوضش کنم
ـ باشه
همون جوری که نشسته بودم چاهار زانو زدم تهیونگ اومد رو پانسمان زخممو عوض کرد نوبه ی شونم بود
ته ـ لباستو در بیار
ـ هان؟
ته ـ دارم میگم لباستو در بیار تا روی شونت پماد بزنم
ـ باشه
با حالت خجالت لباسمو در اوردم تهیونگ روی شونم پماد زد
ته ـ شونت قبلا اتفاقی براش افتاده؟
ـ یادمه وقتی 50 سالم بود یا همون 5 سال شونم زخمی شد همین یادمه
ته ـ اها
ـ تموم شد؟
ته ـ اره
ـ سریع لباسمو پوشیوم ته وسایل رو از رو تخت برداشت منو به اغوش خودش برد با صدای ضربان قلبش خوابم برد
فردا صبح
ویو تهیونگ
چشمامو باز کردم ات خواب بود خوشحال بودم که الان به طور رسمی زنمه دیگه قرار نیس هر صبح با تصور کنم اینکه ات قراره یه روز زن واقعیه من بشه بیدار بشم اون الان دیگه کنار من و نیانگه باز بیاد روی شونش پماد بزنم که زود خوب بشه(پماد هم نشدیم ای خداا😔😂)بدای همین افتادم روش
ـ پرنسس بیدار شو لباستو در بیار میخوام پماد بزنم برات
ات ـ شیرو بزار بخوابم، خوابم میاد *با حالت خوابالو و چشمای بسته*
ـ بزار پماد بزنم بعد راحت بگیر بخواب
ویو ات
چشمامو که باز کردم که دیدم تهیونگ افتاده روم پماد به دس منتظره که من لباسمو در بیارم
ـ منتظری که لباسمو. در بیارمو خراب کاری کنی؟
ته ـ منتظرم که لباستو در بیاری تا برات پماد بزنم که شکنت زود تر خوب شه
ـ نکن نمیخوام
ته ـ باشه*صورتشو نزدیک ات میکنه*
۸.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.