part40
part40
اگه به دنیا بیارمش چی من بچیه یه مافیا رو به دنیا بیارم اون یه غاتله من بچیه یه غاتلو به دنیا نمیارم چطور بهم دروغ گفت مگه دوسم نداشت
《《《《《《《《《《
ویو جیمین
رسیدم خونه ات و دره خونش رو زدم بعد از چند دقیقه یه خانم میان سال درو باز کرد
م/ات : سلام
جیمین : سلام ات خونست
م/ات : شما دوستشین
هیونجین که از ماشینش پیاده شد و زود اومد سمته ما و دسته جیمین رو گرفت
هیونجین: ببخشید ما اشتباه اومدیم
جیمین رو کشوند طرفه خیابون
جیمین : ای بابا ولم کن عوضی به تو چه ها تو چطور جرعت کردی
هیونجین : الان میخواهی چی بگی من دوختره تو رو دوست دارم
با هرس به چشمام خیره شد
جیمین : اره میگم برو کنار
هیونجین : کافیه جیمین به یه راهه خوبی فکر کن
گوشی جیمین زنگ خود به گوشیش نگاه کرد انیوپ بود
مکالمه جیمین و انیوپ
انیوپ: آقا پارک یتیم خونه که ما حمایتش میکنیم رو آتیش زدن
جیمین : چی کی همچین کاری کرده کسی چیزیش شده
انیوپ : نه همه سوجی : جونکوک لطفا برو بیرون
دسته جون کوک رو گرفت و از اوتاق بیرون بردش رفتن اوتاقه خودشون جونکوک رویه تخت نشست منم رفتم کنارش نشستم
سوجی: چرا کتکش زدی
کوک : حقش بود
سوجی: درکش کن عزیزم خواهش میکنم حقش نبود که از داداشش همچین رفتاری ببینه
از کنارش بلند شد و رفت اوتاقه ات
سوجی: گریه نکن ات
ات : سو......سوجی....من نمیدونم چیکار کنم ......
سوجی: گریه نکن الان پدر و مادر میان تو یخورده بخواب و استراحت کن به هیچی فکر نکن و راحت بخواب
سوجی روم پتو انداخت و پیشونیم رو بوس کرد
سوجی : من نمیزارم هیچ کس بهت دست بزنه
بعد از این حرفش از اوتاق خارج شد
فقد بی صدا گریه میکردم من باید این بچه رو به دنیا بیارم
رویه سمته چپه پهلوم دراز کشیدم
اگه به دنیا بیارمش چی من بچیه یه مافیا رو به دنیا بیارم اون یه غاتله من بچیه یه غاتلو به دنیا نمیارم چطور بهم دروغ گفت مگه دوسم نداشت
《《《《《《《《《《
ویو جیمین
رسیدم خونه ات و دره خونش رو زدم بعد از چند دقیقه یه خانم میان سال درو باز کرد
م/ات : سلام
جیمین : سلام ات خونست
م/ات : شما دوستشین
هیونجین که از ماشینش پیاده شد و زود اومد سمته ما و دسته جیمین رو گرفت
هیونجین: ببخشید ما اشتباه اومدیم
جیمین رو کشوند طرفه خیابون
جیمین : ای بابا ولم کن عوضی به تو چه ها تو چطور جرعت کردی
هیونجین : الان میخواهی چی بگی من دوختره تو رو دوست دارم
با هرس به چشمام خیره شد
جیمین : اره میگم برو کنار
هیونجین : کافیه جیمین به یه راهه خوبی فکر کن
گوشی جیمین زنگ خود به گوشیش نگاه کرد انیوپ بود
مکالمه جیمین و انیوپ
انیوپ: آقا پارک یتیم خونه که ما حمایتش میکنیم رو آتیش زدن
جیمین : چی کی همچین کاری کرده کسی چیزیش شده
ادامه دارد....
اگه به دنیا بیارمش چی من بچیه یه مافیا رو به دنیا بیارم اون یه غاتله من بچیه یه غاتلو به دنیا نمیارم چطور بهم دروغ گفت مگه دوسم نداشت
《《《《《《《《《《
ویو جیمین
رسیدم خونه ات و دره خونش رو زدم بعد از چند دقیقه یه خانم میان سال درو باز کرد
م/ات : سلام
جیمین : سلام ات خونست
م/ات : شما دوستشین
هیونجین که از ماشینش پیاده شد و زود اومد سمته ما و دسته جیمین رو گرفت
هیونجین: ببخشید ما اشتباه اومدیم
جیمین رو کشوند طرفه خیابون
جیمین : ای بابا ولم کن عوضی به تو چه ها تو چطور جرعت کردی
هیونجین : الان میخواهی چی بگی من دوختره تو رو دوست دارم
با هرس به چشمام خیره شد
جیمین : اره میگم برو کنار
هیونجین : کافیه جیمین به یه راهه خوبی فکر کن
گوشی جیمین زنگ خود به گوشیش نگاه کرد انیوپ بود
مکالمه جیمین و انیوپ
انیوپ: آقا پارک یتیم خونه که ما حمایتش میکنیم رو آتیش زدن
جیمین : چی کی همچین کاری کرده کسی چیزیش شده
انیوپ : نه همه سوجی : جونکوک لطفا برو بیرون
دسته جون کوک رو گرفت و از اوتاق بیرون بردش رفتن اوتاقه خودشون جونکوک رویه تخت نشست منم رفتم کنارش نشستم
سوجی: چرا کتکش زدی
کوک : حقش بود
سوجی: درکش کن عزیزم خواهش میکنم حقش نبود که از داداشش همچین رفتاری ببینه
از کنارش بلند شد و رفت اوتاقه ات
سوجی: گریه نکن ات
ات : سو......سوجی....من نمیدونم چیکار کنم ......
سوجی: گریه نکن الان پدر و مادر میان تو یخورده بخواب و استراحت کن به هیچی فکر نکن و راحت بخواب
سوجی روم پتو انداخت و پیشونیم رو بوس کرد
سوجی : من نمیزارم هیچ کس بهت دست بزنه
بعد از این حرفش از اوتاق خارج شد
فقد بی صدا گریه میکردم من باید این بچه رو به دنیا بیارم
رویه سمته چپه پهلوم دراز کشیدم
اگه به دنیا بیارمش چی من بچیه یه مافیا رو به دنیا بیارم اون یه غاتله من بچیه یه غاتلو به دنیا نمیارم چطور بهم دروغ گفت مگه دوسم نداشت
《《《《《《《《《《
ویو جیمین
رسیدم خونه ات و دره خونش رو زدم بعد از چند دقیقه یه خانم میان سال درو باز کرد
م/ات : سلام
جیمین : سلام ات خونست
م/ات : شما دوستشین
هیونجین که از ماشینش پیاده شد و زود اومد سمته ما و دسته جیمین رو گرفت
هیونجین: ببخشید ما اشتباه اومدیم
جیمین رو کشوند طرفه خیابون
جیمین : ای بابا ولم کن عوضی به تو چه ها تو چطور جرعت کردی
هیونجین : الان میخواهی چی بگی من دوختره تو رو دوست دارم
با هرس به چشمام خیره شد
جیمین : اره میگم برو کنار
هیونجین : کافیه جیمین به یه راهه خوبی فکر کن
گوشی جیمین زنگ خود به گوشیش نگاه کرد انیوپ بود
مکالمه جیمین و انیوپ
انیوپ: آقا پارک یتیم خونه که ما حمایتش میکنیم رو آتیش زدن
جیمین : چی کی همچین کاری کرده کسی چیزیش شده
ادامه دارد....
۵.۴k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.