جیمین ازدواج اجباری پارت ۵
جیمین ازدواج اجباری پارت ۵
ولم کرد گفت چکار میکنی گفتم آجوما داره نگامون میکنه
اجوما:من میرم شما راحت باشین جیمین امد جلوم از زیر در رفتم گفتم بیا صبحونه یخوریم خندید و اند نشست نمیدونم چرا وقتی جیمین نزدیکم میشه قلبم تند میزنه یعنی دارم عاشقش میشم؟
داشتم صبحانه میخوردم جیمین بلند شد جیمین:صبحانت تموم شد بیا اتاق من
ا.ت:تهجب کردم ایا چکارم داره
صبحونم رو خوردم رفتم توی اتاقش ندیدمش درو بستم رفتم جلو تر یک نفر پرتم کرد روی تخت گفتم چکار میکنی دیوونه
جیمین:سسسسسسس یادته بهت گفتم هرچی میگم باید بگی چشم
ا.ت:اره
جیمین:الانم همکاری میکنی و حرف نمیزنی
ا.ت:ترو خدا کاری بهم نداشته باش روم خیمه زد لباشو کوبوند روی لبام من همکاری نمیکردم لبمو با تمام قدرتش گاز گرفت و مجبورم کرد همکاری کنم مزه خون رو توی دهنم حس میکرم
بعد ۱۰ مین لبامو ول کرد ........برید توی خماری
ولم کرد گفت چکار میکنی گفتم آجوما داره نگامون میکنه
اجوما:من میرم شما راحت باشین جیمین امد جلوم از زیر در رفتم گفتم بیا صبحونه یخوریم خندید و اند نشست نمیدونم چرا وقتی جیمین نزدیکم میشه قلبم تند میزنه یعنی دارم عاشقش میشم؟
داشتم صبحانه میخوردم جیمین بلند شد جیمین:صبحانت تموم شد بیا اتاق من
ا.ت:تهجب کردم ایا چکارم داره
صبحونم رو خوردم رفتم توی اتاقش ندیدمش درو بستم رفتم جلو تر یک نفر پرتم کرد روی تخت گفتم چکار میکنی دیوونه
جیمین:سسسسسسس یادته بهت گفتم هرچی میگم باید بگی چشم
ا.ت:اره
جیمین:الانم همکاری میکنی و حرف نمیزنی
ا.ت:ترو خدا کاری بهم نداشته باش روم خیمه زد لباشو کوبوند روی لبام من همکاری نمیکردم لبمو با تمام قدرتش گاز گرفت و مجبورم کرد همکاری کنم مزه خون رو توی دهنم حس میکرم
بعد ۱۰ مین لبامو ول کرد ........برید توی خماری
۳.۹k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.