ستاره منپارت

ستاره من(پارت9)
جیمین گفت: اینا همش مزخرفه
مدیر: میتونید ببینید
*مدیر رفت*
جیمین: اههه مدیر احمق
جنگکوک: هووو به پدر زنم فحش نده
جیمین: دیگه داری زر اضافه میزنی گمشوووو تولههه سگکک هولللل
جنگکوک؛*بدو بدو کرد و رفت *
تهیونگ: داداش نظرت چیه امشب....
جیمین: میخوای از خواب نازم بگذرم
تهیونگ: امتحانش ظرر نداره
جیمین: نوچ
تهیونگ: یعنی تو میترسی....
جیمین: لال شووو هرزه
تهیونگ: پس امشب میریم
جیمین:*چشاشو چرخوند*
*شب شد*
جیمین جنگکوک تهیونگ رفتن پیش جزیره
ویو جیمین
شب شد مجبور شدم با اون دوتا شل مغزا رفتیم تو اون سرماا نشستیم تا منتظر روحی که وجود نداره باشیم که یه نفر که یه پارچه سفید روش بود داشت راه میرفت
جیمین:........
دیدگاه ها (۱۵)

میخوامممم فیککک بزالممم

ستاره من(پارت10)جیمین: ا. ا. ای. این روحهجنگکوک تهیونگ به او...

حوصلههه اممم بهههه چخخخخ رفتتتتت

حوصلههه نوشتنننن فیکوووو ندارمممممم

وقتی مافیا هستن و میخوان شکنجت بدن چون کار بدی کردی و تو میت...

من و ملاقات با BTSpart«۵»سریع رفتم درسامو خوندم بعدش رفتم یه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط