Maah Banafsham
#Maah_Banafsham
#part91
+ببینم شاید نیکا باشه
_بیا
+نه نیکا نیست،صبر کن خودم جواب میدم
_نمیخواد بده من
+نمیدم
دیانا تلفنو جواب داد
گذاشت رو ایفون
*سلام استاد چطورین(عشوه)
+شما؟
*این گوشیه استاد کاشی باید باشه تو دیگه کی؟؟
+اولن تو نه شما احترام خودتو داشته باش،بعدشم من همسرشم
*چرا دروغ میگی،استاد کاشی مجردن
+دلیلی برا دروغ گفتن به توعه ج.ن.د.ه ندارم
ببین خانوم من نمیدونم تو کی خب؟؟وگرنه الان تمام موهاتو دونه دونه میکندم،دفعه اخرت باشه شمارتو رو گوشی شوهرم میبینم،دفعه بعد شمارت پیش پلیسه
با تعجب داشتم دیانا رو میدیدم،تاحالا غیرتی شدنشو ندیده بودم،محرابم مثل من داشت دیانا رو نگاه میکرد
*استاد کاشی مجردن،اینو من مطمئنم
+بنظرم یه عینک برا خودت بگیر،هر دفعه میاد دانشگاه و بیرونه حلقه دستشه
*این امکان نداره،من عاشق ارسلان
+ببین یبار دیگع،فقط یبار دیگه اسمشو به زبون بیاری میدم جرت بدن
اول منظورشو نگرفتم،بعد فهمیدم چی گفت که لبخند شیطونی زدم
+هرچند فکر کنم گشاد تر ازینا باشی
*به چه حقی داری توهین میکنی
+به همون حقی که فردا میفهمی
بعدم گوشیو قط کرد
سریع شماره ی یکیو گرفت
+سلام امید خوبی؟؟
"به دیانا خانوم قربونت تو خوبی
+بدنیستم،امید یه شماره بدم بهت میدی پدرشو دربیارن؟؟
"اره،پسره؟؟
+نه دختره
"دختر(تعجب)
+اره مزاحم شوهرم شده
"بابا مبارکه تو کی ازدواج کردی
+قربونت،دیگه دیگه
"شیطون،شمارشو بفرست،فقط این گوشیه خودته؟؟
+نه گوشیه ارسلانه،گوشی خودم دستم نی
"باشه عزیزم،فردا میدم پدرشو دربیارن
+مرسی جبران میکنم
"جبران شده ای
+قربونت برم،برو دیگه مزاحمت نمیشم
"مراحمی
+شببخیر
"شببخیر
داشتم برزخی دیانا رو نگاه میکردم که گوشیو قط کرد
شماره اون دختره رو براش فرستاد
میدونستم هلن،چون یه چندباری زنگ زده بود
_کی بود؟؟
+همسایمونه،پلیسه
_من چرا نمیشناسم؟؟
+چونکه زیاد خونش نیست
_اها،اوکی
#part91
+ببینم شاید نیکا باشه
_بیا
+نه نیکا نیست،صبر کن خودم جواب میدم
_نمیخواد بده من
+نمیدم
دیانا تلفنو جواب داد
گذاشت رو ایفون
*سلام استاد چطورین(عشوه)
+شما؟
*این گوشیه استاد کاشی باید باشه تو دیگه کی؟؟
+اولن تو نه شما احترام خودتو داشته باش،بعدشم من همسرشم
*چرا دروغ میگی،استاد کاشی مجردن
+دلیلی برا دروغ گفتن به توعه ج.ن.د.ه ندارم
ببین خانوم من نمیدونم تو کی خب؟؟وگرنه الان تمام موهاتو دونه دونه میکندم،دفعه اخرت باشه شمارتو رو گوشی شوهرم میبینم،دفعه بعد شمارت پیش پلیسه
با تعجب داشتم دیانا رو میدیدم،تاحالا غیرتی شدنشو ندیده بودم،محرابم مثل من داشت دیانا رو نگاه میکرد
*استاد کاشی مجردن،اینو من مطمئنم
+بنظرم یه عینک برا خودت بگیر،هر دفعه میاد دانشگاه و بیرونه حلقه دستشه
*این امکان نداره،من عاشق ارسلان
+ببین یبار دیگع،فقط یبار دیگه اسمشو به زبون بیاری میدم جرت بدن
اول منظورشو نگرفتم،بعد فهمیدم چی گفت که لبخند شیطونی زدم
+هرچند فکر کنم گشاد تر ازینا باشی
*به چه حقی داری توهین میکنی
+به همون حقی که فردا میفهمی
بعدم گوشیو قط کرد
سریع شماره ی یکیو گرفت
+سلام امید خوبی؟؟
"به دیانا خانوم قربونت تو خوبی
+بدنیستم،امید یه شماره بدم بهت میدی پدرشو دربیارن؟؟
"اره،پسره؟؟
+نه دختره
"دختر(تعجب)
+اره مزاحم شوهرم شده
"بابا مبارکه تو کی ازدواج کردی
+قربونت،دیگه دیگه
"شیطون،شمارشو بفرست،فقط این گوشیه خودته؟؟
+نه گوشیه ارسلانه،گوشی خودم دستم نی
"باشه عزیزم،فردا میدم پدرشو دربیارن
+مرسی جبران میکنم
"جبران شده ای
+قربونت برم،برو دیگه مزاحمت نمیشم
"مراحمی
+شببخیر
"شببخیر
داشتم برزخی دیانا رو نگاه میکردم که گوشیو قط کرد
شماره اون دختره رو براش فرستاد
میدونستم هلن،چون یه چندباری زنگ زده بود
_کی بود؟؟
+همسایمونه،پلیسه
_من چرا نمیشناسم؟؟
+چونکه زیاد خونش نیست
_اها،اوکی
۴.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.