پارت نهم فیک مافیای جذاب من:
پارت نهم فیک مافیای جذاب من:
(تهیونگ میرسه دم در خونه و ماسک رو از جیمز میگیره)
-دم در وایمیستین و یکیتون هم قایمکی با من میاد تو
۳٫۲٫۱
(رفتن به داخل و قفل کردنش دوباره )
-همن بیهوش هستن درسته جیمز؟
.بله آقا خیلی قویه این بیهوش کننده
-اوکی
(میره و همه رو بیهوش پیدا میکنه اما متوجه میشه که یونا رو با چاقو زدن )
-وای نه یونااااااا
(ات رو بر میداره و میذاره رو تخت و به دکتر زنک میزنه که بیاد خونه و اون خدمتکار هایی که نقشه دزدی ات رو کشیدن رو به اتاق شکنجه میبره)
-شوکر بیار بهوششون بیارم
.بفرما آقا
خ.ا(خدمتکار اول ):وای اینجا کجاست ؟
وای آقا سلام خوبین
-کثافطططط چجوری میتونی الان که همه چیو رو میدونم نقش بازی کنی ؟
خ.د(خدمتکار دوم):خب که چی من حاضرم بمیرم از دست اون مرتیکه راحت شم
-از دست کی ؟
خ.د:به تو چه
(شوکر رو بر میداره)
خ.د:خب غلط کردم
بابام که با شما مشکل داره
و خودش یه مافیاست
خ.ا:چرا داری برای این مرتیکه لو میدی همه چیز رو
خ.د:حالت از زندگیت بهم نمیخوره همش بخاطر بابا باید زجر بکشیم همش باید خیانت کنیم. من نمیخواستم به آقای کیم خیانت کنم همش تقصیر اونه
هنوز دیر نیست قبل از مرگ ول کن بابا رو
خ.ا: تو یه خیانت کاری که به بابات خیانت میکنی و واسه این مرتیکه داری پاچه خاری میکنی
خ.د:لطفا از اون فکرات بیا بیرون
خ.ا:خفه شو
-عههههه ساکت شین
یونی(خدمتکار دوم) تو رو نمیکشم ولی اینو بدون اگر بفهمم داری نقش بازی میکنی تیکه بزرگت گوشته
یونی:آقا اینجوری نیست من میخوام بمیرم واقعا و از این جا راحت شم اگر شما منو نکشی من خودکشی میکنم
(تهیونگ فکر میکنه داره نقش بازی میکنه )
-عه جدی ؟ نه بابااااا
یونی :هر جور میخواین فکر کنین
خ.ا:من نمیزارم به بابا خیانت کن........
(کیو)
(تهیونگ با یه تیر زد تو مغزش)
یونی:میناااااا نههههههه
-باید کشته میشد حالا نوبت توعه
یونی:ممنون که اینکارو برام میکنین
-(کیو)
خب کشتمشون برو جسدا رو بسوزون
امشب با ات به یه مهمونی دعوتم
چند تا بادیگارد آماده کن و لباس هایی که گفتم رو بخر
.چشم آقا
-برو به کارت برس
(میره توی اتاق ات)
-خوبی ات؟
+ته.....تهیونگ
-جانم عزیزم ؟
+من.....منو با اسلحه تهدید کرد...ن
-قربونت برم نترس ببخشید بدون تو رفتم بیرون خونه امن نیست
+تهیونگ من میتر......سم
-نترس قشنگم بیا بغلم
(ات مثل یه بچه کوچولو تو بغل تهیونگ جمع میشه )
-اخییییی مثل یه نوزادی چرا اینقدر کوچولویی
+من.....می.....ترسم
-نترس..........
(تق تق تق )
(ات بیشتر میترسه و توی بغل تهیونگ قایم میشه )
+میخوان ما رو بکشن
-نترس دکتره
+دکتر؟؟ برای چی ؟
-یونا به خاطر تو و خیانت نکردن به من چاقو خورده
(دوباره صدای در میاد)
-بله آقای دکتر ؟
@ببخشید اما.........
(تهیونگ میرسه دم در خونه و ماسک رو از جیمز میگیره)
-دم در وایمیستین و یکیتون هم قایمکی با من میاد تو
۳٫۲٫۱
(رفتن به داخل و قفل کردنش دوباره )
-همن بیهوش هستن درسته جیمز؟
.بله آقا خیلی قویه این بیهوش کننده
-اوکی
(میره و همه رو بیهوش پیدا میکنه اما متوجه میشه که یونا رو با چاقو زدن )
-وای نه یونااااااا
(ات رو بر میداره و میذاره رو تخت و به دکتر زنک میزنه که بیاد خونه و اون خدمتکار هایی که نقشه دزدی ات رو کشیدن رو به اتاق شکنجه میبره)
-شوکر بیار بهوششون بیارم
.بفرما آقا
خ.ا(خدمتکار اول ):وای اینجا کجاست ؟
وای آقا سلام خوبین
-کثافطططط چجوری میتونی الان که همه چیو رو میدونم نقش بازی کنی ؟
خ.د(خدمتکار دوم):خب که چی من حاضرم بمیرم از دست اون مرتیکه راحت شم
-از دست کی ؟
خ.د:به تو چه
(شوکر رو بر میداره)
خ.د:خب غلط کردم
بابام که با شما مشکل داره
و خودش یه مافیاست
خ.ا:چرا داری برای این مرتیکه لو میدی همه چیز رو
خ.د:حالت از زندگیت بهم نمیخوره همش بخاطر بابا باید زجر بکشیم همش باید خیانت کنیم. من نمیخواستم به آقای کیم خیانت کنم همش تقصیر اونه
هنوز دیر نیست قبل از مرگ ول کن بابا رو
خ.ا: تو یه خیانت کاری که به بابات خیانت میکنی و واسه این مرتیکه داری پاچه خاری میکنی
خ.د:لطفا از اون فکرات بیا بیرون
خ.ا:خفه شو
-عههههه ساکت شین
یونی(خدمتکار دوم) تو رو نمیکشم ولی اینو بدون اگر بفهمم داری نقش بازی میکنی تیکه بزرگت گوشته
یونی:آقا اینجوری نیست من میخوام بمیرم واقعا و از این جا راحت شم اگر شما منو نکشی من خودکشی میکنم
(تهیونگ فکر میکنه داره نقش بازی میکنه )
-عه جدی ؟ نه بابااااا
یونی :هر جور میخواین فکر کنین
خ.ا:من نمیزارم به بابا خیانت کن........
(کیو)
(تهیونگ با یه تیر زد تو مغزش)
یونی:میناااااا نههههههه
-باید کشته میشد حالا نوبت توعه
یونی:ممنون که اینکارو برام میکنین
-(کیو)
خب کشتمشون برو جسدا رو بسوزون
امشب با ات به یه مهمونی دعوتم
چند تا بادیگارد آماده کن و لباس هایی که گفتم رو بخر
.چشم آقا
-برو به کارت برس
(میره توی اتاق ات)
-خوبی ات؟
+ته.....تهیونگ
-جانم عزیزم ؟
+من.....منو با اسلحه تهدید کرد...ن
-قربونت برم نترس ببخشید بدون تو رفتم بیرون خونه امن نیست
+تهیونگ من میتر......سم
-نترس قشنگم بیا بغلم
(ات مثل یه بچه کوچولو تو بغل تهیونگ جمع میشه )
-اخییییی مثل یه نوزادی چرا اینقدر کوچولویی
+من.....می.....ترسم
-نترس..........
(تق تق تق )
(ات بیشتر میترسه و توی بغل تهیونگ قایم میشه )
+میخوان ما رو بکشن
-نترس دکتره
+دکتر؟؟ برای چی ؟
-یونا به خاطر تو و خیانت نکردن به من چاقو خورده
(دوباره صدای در میاد)
-بله آقای دکتر ؟
@ببخشید اما.........
۸.۴k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.