تکپارتی درخواستیتهیونگ

تکپارتی درخواستی:تهیونگ

ویو ا/ت

ساعت دوازده شب بود و هنوز ته نیومده بود.
درسته باهم دعوا کردیم ولی دلیل نمیشه که نیاد خونه.
چند باری بهش زنگ زدم ولی جواب نداد.
رفتم توی اتاقم و لباسام رو پوشیدم و از خونه بیرون رفتم.
از جی پی اسی که روی گوشیش وصل بود فهمیدم رفته بار.
یه تاکسی گرفتم و خودمو زود رسوندم اونجا.
وارد بار شدم و با چشمام دنبال ته گشتم ولی نبود.
یکم جلو تر رفتم و تهیونگ رو دیدم خواستم برم پیشش که دیدم یه دختر رو پاهاش نشسته و تهیونگ هم اون دخترو بغل کرده.
بغض گلو مو خفه کرده بود.
با قدم های لرزون سمت تهیونگ رفتم و موهای دختره رو از پشت کشیدم و انداختمش روی زمین.

دختره:چیکار می‌کنی هرزه؟

ا/ت: هرزه؟ من هرزم یا تو که خودتو به شوهرای بقیه میچسبونی؟

دختره: دلم میخواد.

ا/ت: دیگه صبرم لبریز شده بود که محکم زدم تو گوش دختره.
و دختره هم شروع کرد به گریه کردن و بعد رفت.

نگاهی به تهیونگ کردم که داشت با عصبانیت نگام میکرد.

ته:چرا زدیش(عصبی)

ا/ت: چیه؟ خوشت میاد با هرزه ها میگردی؟(گریه)

ته: فقط خفه شو نمیخوام صداتو بشنوم(عصبی)

ا/ت: پس میخوای صدا اون هرزه هارو بشنوی.
نگاهش کردم دستشو برد لای موهاش و دستمو کشید از بار برد بیرون.
کنار خیابون وایستادیم.

ا/ت: اگه از من خوشت نمیاد بیا طلاق بگیریم هم اینطوری من راحت ترم هم تو میتونی راحت با هرزه ها بگردی(گریه)

ته:ا/ت خفه میشی یا خفت کنم؟

ا/ت: نه خفه نمیشم(گریه)

راوی:تهیونگ از سر عصبانیت ا/ت رو محکم هول داد توی خیابون که ا/ت محکم افتاد رو اسفالت.

ا/ت: افتاده بودم روی آسفالت دستام زخمی شده بود خواستم بلند شم که دیدم یه کامیون داره میاد چه بهتر اینجوری برای تهیونگ هم بهتره.
نور کامیون به چشمام خورد و بعد دیگه تموم شد آقای کیم راحت شدی حالا دیگه راحت زندگی تو بکن.

ته:ا/ت رو هول دادم توی خیابون و خواستم برم توی بار که دیدم یه کامیون داره نزدیک ا/ت میشه و ا/ت با لبخندی که روی لب داره داد میزنه.

ا/ت: خداحافظ خرس عسلیم(لبخند و گریه)

ته:کامیون محکم خورد به ا/ت و ا/ت محکم پرتاب شد.
نمیتونستم پاهامو تکون بدم با زانو فرود اومدم روی زمین مردم دورش جمع شده بودن.
دیگه تموم شد؟
هق هق کنان رفتم بالای سرش کل دست پاش خونی بود.
مردم میخواستن ازش جدام کنن که نمیذاشتم بعد از چند. مین آمبولانس اومد.

ته:اون حالش خوب میشه؟

دکتر:آقای کیم حالتون خوبه ایشون فوت کردند.

ته: مرده ا/ت من مرده مثل دیوونه ها می‌خندیدم و گریه میکردم مردم با تعجب نگاهم میکردن.
داد زدم:

ته : اره تقصیر من بود من کشتمش من فرشته کوچولوم رو کشتم(گریه و خنده)

پایان🥺

امید وارم خوشتون اومده باشه ♥️

بچه ها ببخشید این مدت کلا درگیر بودم یادم رفته بود درخواستیاتون رو بنویسم 😞
دیدگاه ها (۱۰)

#دختر_باغبان 🌱#پارت_73+خب دیگه بیاین بریم داخل.جونگی: باشه ا...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_74پدربزرگ: ا/ت تو مشکلی نداری برای سفر؟+...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_72+باشه بریم.رو تاب نشستیم و آروم تاب خو...

#دختر_باغبان🌱#پارت_71جونگی:نمی‌خوام ا/ت مال منه.ــ نه خیرم م...

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

تهیونگ تک پارتی غمگینا/ت : سلام من ا/تم و ۲۰ سالمه ، من و ته...

📜 خیانت درون عشق 📜🫧پارت اول🫧🌈ویو ا/ت 🌈داشتیم مثل بقیه زندگی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط