پارت42
پارت42
☆: تو غلط کردی
جیمین: چرا
☆: اخه بدترش کردی ما داریم دنباله نقشه میکشیم که
جیمین:خب چیکار کنیم
☆:کاری نمیتونیم بکنیم ولی اگه ا.ت بخواد میتونه بیاد پیش من
ا.ت: واقعا میتونم بیام پیشتون مامان
☆: آره
جیمین: نه دوست دخترم باید پیشم باشه
☆: اون الان مامان بچته باید حواست بهش باشه ولی تو الان تو فکری که ببینم لینا خانم کجا میره
جیمین: مامان من دوست دارم پیش ا.ت باشم
☆: اخه ا.ت چطور میتونه تحمل کنه ببینه تو بایه زن دیگه ای
جیمین: خب باشه ا.ت رو ببر
ا.ت:یعنی من برم
☆: آره عزیزم
☆: خب الان زنت میاد ما بریم
جیمین: خب حداقل بزار ا.ت رو بغل کنم
☆: باشه
رفتم ا.ت رو بغلم کرد
جیمین: مراقب بچم و دوست دخترم باش
☆: خودم مراقبم
اونا رفتن وقتی ا.ت رفت احساس تنهایی کردم
لینا اومد ولی من رفتم بیرون
ــــــــــــــــ
شب
ــــــــــــــــ
رفتم خونه مامانم
☆:چرا اومدی
جیمین: اومدم پیش عشقم کجاست
☆: خوابه
جیمین: کجاست میخوام برم ببینمش
☆: برو بیرون لازم نکرده
جیمین: مامان تروخدا
☆: خب بیا ولی سریع برو
جیمین: مرسی مامانی
☆: خودتو لوس نکن
رفتم داخل دیدم ا.ت خیلی خوشگل مثل یه بچه کوچولو خوابیده رو تخت
جیمین: مامان
☆: چیه
جیمین:مامان نمیبینی کولر روبروشه سرما میخوره ها
☆:وایسا الان خاموش میکنم کولر
جیمین: اینجوری گرمش میشه یه پتو دیگه بیار بزارم روش
☆: باشه بیا اینم پتو
پتو ازش گرفتم خودمم پیش ا.ت خوابیدم
☆: هی بلند شو
جیمین: نمیخوام
☆: جیمین بلند شو پس پتو بهانه بود
جیمین: بهانه نبود واقعا سرده
☆: خب الان برو دیگه
جیمین: مامان تروخدا
☆: خودتو لوس نکن
جیمین: امشب به لینا گفتم نمیام
☆: تو غلط کردی
جیمین: مامان میخوام پیش ا.ت باشم یکم آروم تر بیدار میشه
☆: باشه من رفتم تو اینجا بخواب
جیمین: عاشقتم مامانی
#جیمین
#فیک
#سناریو
☆: تو غلط کردی
جیمین: چرا
☆: اخه بدترش کردی ما داریم دنباله نقشه میکشیم که
جیمین:خب چیکار کنیم
☆:کاری نمیتونیم بکنیم ولی اگه ا.ت بخواد میتونه بیاد پیش من
ا.ت: واقعا میتونم بیام پیشتون مامان
☆: آره
جیمین: نه دوست دخترم باید پیشم باشه
☆: اون الان مامان بچته باید حواست بهش باشه ولی تو الان تو فکری که ببینم لینا خانم کجا میره
جیمین: مامان من دوست دارم پیش ا.ت باشم
☆: اخه ا.ت چطور میتونه تحمل کنه ببینه تو بایه زن دیگه ای
جیمین: خب باشه ا.ت رو ببر
ا.ت:یعنی من برم
☆: آره عزیزم
☆: خب الان زنت میاد ما بریم
جیمین: خب حداقل بزار ا.ت رو بغل کنم
☆: باشه
رفتم ا.ت رو بغلم کرد
جیمین: مراقب بچم و دوست دخترم باش
☆: خودم مراقبم
اونا رفتن وقتی ا.ت رفت احساس تنهایی کردم
لینا اومد ولی من رفتم بیرون
ــــــــــــــــ
شب
ــــــــــــــــ
رفتم خونه مامانم
☆:چرا اومدی
جیمین: اومدم پیش عشقم کجاست
☆: خوابه
جیمین: کجاست میخوام برم ببینمش
☆: برو بیرون لازم نکرده
جیمین: مامان تروخدا
☆: خب بیا ولی سریع برو
جیمین: مرسی مامانی
☆: خودتو لوس نکن
رفتم داخل دیدم ا.ت خیلی خوشگل مثل یه بچه کوچولو خوابیده رو تخت
جیمین: مامان
☆: چیه
جیمین:مامان نمیبینی کولر روبروشه سرما میخوره ها
☆:وایسا الان خاموش میکنم کولر
جیمین: اینجوری گرمش میشه یه پتو دیگه بیار بزارم روش
☆: باشه بیا اینم پتو
پتو ازش گرفتم خودمم پیش ا.ت خوابیدم
☆: هی بلند شو
جیمین: نمیخوام
☆: جیمین بلند شو پس پتو بهانه بود
جیمین: بهانه نبود واقعا سرده
☆: خب الان برو دیگه
جیمین: مامان تروخدا
☆: خودتو لوس نکن
جیمین: امشب به لینا گفتم نمیام
☆: تو غلط کردی
جیمین: مامان میخوام پیش ا.ت باشم یکم آروم تر بیدار میشه
☆: باشه من رفتم تو اینجا بخواب
جیمین: عاشقتم مامانی
#جیمین
#فیک
#سناریو
۲۵.۸k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.