پارت41
پارت41
صبح
جیمین:عزیزم بیدار شو مامانم الان میخواد بیاد
ا.ت: باشه
بلند شدیم رفتیم بیرون
چند دقیقه بعد لینا اومد
لینا: ا.ت خوبی
ا.ت: ممنون
جیمین: مامانم میخواد بیاد
لینا: منم میخواستم الان برم پیش خاله
جیمین: باشه خودم میبرمت
لینا:بازم میگم نه خودم میرم
جیمین: باشه
لینا رفت
تق تق تق
جیمین: فکر کنم مامانم اومده
☆: سلام
جیمین: سلام بیا داخل
ا.ت: سلام مامان هانا
☆:سلام عزیزم اون دختره رو نیست
ا.ت: نه رفت بیرون
☆: چیشده که گفتید من بیام اینجا
جیمین: مامان ا.ت حاملست
☆: چی 😳
جیمین: خودمم وقتی فهمیدم تعجب کردم
☆: داری شوخی میکنید اصلا شوخی خوبی نیست
ا.ت: ببخشید
☆: راست میگید
جیمین: بهت میگم آره
☆: خب بابای بچه تویی دیگه جیمین
جیمین: آره اگه من نباشم که ا.ت رو بچه شو همینجا میکشم
ا.ت:نه خودتی جیمین
جیمین: شوخی کردم
☆: یه سوال مگه لینا کجا بوده که شما
جیمین: رفته بود خونه پدرش
☆: خب واقعا تو دوهفته چطور تونستین
جیمین: مامان منو دست کم نگیر
ا.ت: 😂😂
جیمین: مامان تو خیالت راحت من گفتم که ا.ت دوست پسر داشته ولش کرده الان ا.ت پیش ما بمونه
#جیمین
#فیک
#سناریو
صبح
جیمین:عزیزم بیدار شو مامانم الان میخواد بیاد
ا.ت: باشه
بلند شدیم رفتیم بیرون
چند دقیقه بعد لینا اومد
لینا: ا.ت خوبی
ا.ت: ممنون
جیمین: مامانم میخواد بیاد
لینا: منم میخواستم الان برم پیش خاله
جیمین: باشه خودم میبرمت
لینا:بازم میگم نه خودم میرم
جیمین: باشه
لینا رفت
تق تق تق
جیمین: فکر کنم مامانم اومده
☆: سلام
جیمین: سلام بیا داخل
ا.ت: سلام مامان هانا
☆:سلام عزیزم اون دختره رو نیست
ا.ت: نه رفت بیرون
☆: چیشده که گفتید من بیام اینجا
جیمین: مامان ا.ت حاملست
☆: چی 😳
جیمین: خودمم وقتی فهمیدم تعجب کردم
☆: داری شوخی میکنید اصلا شوخی خوبی نیست
ا.ت: ببخشید
☆: راست میگید
جیمین: بهت میگم آره
☆: خب بابای بچه تویی دیگه جیمین
جیمین: آره اگه من نباشم که ا.ت رو بچه شو همینجا میکشم
ا.ت:نه خودتی جیمین
جیمین: شوخی کردم
☆: یه سوال مگه لینا کجا بوده که شما
جیمین: رفته بود خونه پدرش
☆: خب واقعا تو دوهفته چطور تونستین
جیمین: مامان منو دست کم نگیر
ا.ت: 😂😂
جیمین: مامان تو خیالت راحت من گفتم که ا.ت دوست پسر داشته ولش کرده الان ا.ت پیش ما بمونه
#جیمین
#فیک
#سناریو
۲۶.۹k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.