★هایبرید شیطون من★
★هایبرید شیطون من★
پارت ۵۵...
با شنیدن صدای پیام کوتاه گوشیشو برداشت و فقط آدرسو نگاه کرد و از دانشگاه خارج شد.
سریع سوار ماشینش شد و تمام مسیرو بدون هیچ مکثی رانندگی کرد و به محض رسیدن جلوی ساختمون پیشرفته ای که شبیه پرورشگاه بود پارک کرد.
لبشو تر کرد و وارد شد و به محض ورود زن قد بلندی پیش پذیرش بهش تعظیم کرد و لبخند شیکی تحویلش داد.
=خوش اومدید، میتونم کمکتون کنم؟
_بله...یه سوال داشتم
=بفرمایید آقا
تهیونگ لبشو تر کرد و دستشو به موهاش کشید.
_هایبریدی به اسم جونگکوک دارین؟ صاحب قبلیش کریس وو بود و همین اواخر اونو واگذار کرده، شما نمیدونین کجاست؟
=جونگکوک؟! چرا ولی جونگکوک امروز از اینجا رفت، دیگه اینجا نیست ، مثل اینکه جفت پیدا کرده.
لبشو تر کرد و چند قدم عقب رفت.
_اوکی جفت پیدا کرده! میشه بگین الان کجاست؟
=پیش صاحب جدید و جفتش!
تکخند عصبی کرد و چنگ محکمی به موهاش زد، این دوتا لفظ تمام تنشو به لرزه مینداخت!
_ادرس صاحبشو میخوام
=ببخشید ولی اطلاعات محفوظ_
_گندش بزنن!!
دستشو عصبی به میز جلدی رن کوبید و نفسشو بیرون داد و جلوی چشمای مبهوت زن جوون از اونجا خارج شد و پشت ماشینش نشست و کف دستشو عصبی به فرمون کوبید!
_چرا زودتر نرفتم دنبالش؟! لعنت به من لعنت!!!
ادامه دارد....
پارت ۵۵...
با شنیدن صدای پیام کوتاه گوشیشو برداشت و فقط آدرسو نگاه کرد و از دانشگاه خارج شد.
سریع سوار ماشینش شد و تمام مسیرو بدون هیچ مکثی رانندگی کرد و به محض رسیدن جلوی ساختمون پیشرفته ای که شبیه پرورشگاه بود پارک کرد.
لبشو تر کرد و وارد شد و به محض ورود زن قد بلندی پیش پذیرش بهش تعظیم کرد و لبخند شیکی تحویلش داد.
=خوش اومدید، میتونم کمکتون کنم؟
_بله...یه سوال داشتم
=بفرمایید آقا
تهیونگ لبشو تر کرد و دستشو به موهاش کشید.
_هایبریدی به اسم جونگکوک دارین؟ صاحب قبلیش کریس وو بود و همین اواخر اونو واگذار کرده، شما نمیدونین کجاست؟
=جونگکوک؟! چرا ولی جونگکوک امروز از اینجا رفت، دیگه اینجا نیست ، مثل اینکه جفت پیدا کرده.
لبشو تر کرد و چند قدم عقب رفت.
_اوکی جفت پیدا کرده! میشه بگین الان کجاست؟
=پیش صاحب جدید و جفتش!
تکخند عصبی کرد و چنگ محکمی به موهاش زد، این دوتا لفظ تمام تنشو به لرزه مینداخت!
_ادرس صاحبشو میخوام
=ببخشید ولی اطلاعات محفوظ_
_گندش بزنن!!
دستشو عصبی به میز جلدی رن کوبید و نفسشو بیرون داد و جلوی چشمای مبهوت زن جوون از اونجا خارج شد و پشت ماشینش نشست و کف دستشو عصبی به فرمون کوبید!
_چرا زودتر نرفتم دنبالش؟! لعنت به من لعنت!!!
ادامه دارد....
۳.۸k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.