جین: انتطار داری چیکار کنم.
جین: انتطار داری چیکار کنم.
مین: گذاشتی همین طوری اونا تورو بزنن.
خواست بلند شه که دستشو گرفتم و کمکش کردم...هر دو تکیه دادیم به دیوار._
مین: ایی..کمرم
جین: دردت گرفت؟
مین: اره اما تنبیه های تو بدتر بودن.
پوزخندی زد و اروم خندید...
مین: چیز خنده داری نگفتما.
رفتم سوتینمو از روی زمین برداشتم و پوشیدمش_اما...اوف لباسم کلا پاره شده بود..
رفتم کنار جین نشستم..به صورتش خیره شدم..اخه چرا این پسره همش درحال تغییر موده_
در سلول باز شد ...جکسون بود..
جکسون: بیا مین سو اینو بخور غش نکنی.
مین: ایش..اول میزنینم بعد برام غذا میارید.
بدون هیچ حرفی رفت بیرون...حسابی گشنم بود خواستم بخورم که یادم افتاد جینم اینجاست....اوفففففف حتما اونم گشنشه.
مین: بیا باهم بخوریم.
جین: خودت بخور.
مین: عه خودتو لوس نکن.
یه لغمه برداشتم گردم تو دهنشهنوزم با همون نگاه سرد نگام میکرد...اخه چرا من دارم بهش غذا میدم...
باهم شروع کردیم به خوردن که صداهایی از بیرون می اومد..انگار تیر اندازی بود..
مین: چی...چیشده
جین: اومم..پس بلخره اومدن.
مین: چی.
~~~~
برای پارت بعد[³⁸ تا لایک]
مین: گذاشتی همین طوری اونا تورو بزنن.
خواست بلند شه که دستشو گرفتم و کمکش کردم...هر دو تکیه دادیم به دیوار._
مین: ایی..کمرم
جین: دردت گرفت؟
مین: اره اما تنبیه های تو بدتر بودن.
پوزخندی زد و اروم خندید...
مین: چیز خنده داری نگفتما.
رفتم سوتینمو از روی زمین برداشتم و پوشیدمش_اما...اوف لباسم کلا پاره شده بود..
رفتم کنار جین نشستم..به صورتش خیره شدم..اخه چرا این پسره همش درحال تغییر موده_
در سلول باز شد ...جکسون بود..
جکسون: بیا مین سو اینو بخور غش نکنی.
مین: ایش..اول میزنینم بعد برام غذا میارید.
بدون هیچ حرفی رفت بیرون...حسابی گشنم بود خواستم بخورم که یادم افتاد جینم اینجاست....اوفففففف حتما اونم گشنشه.
مین: بیا باهم بخوریم.
جین: خودت بخور.
مین: عه خودتو لوس نکن.
یه لغمه برداشتم گردم تو دهنشهنوزم با همون نگاه سرد نگام میکرد...اخه چرا من دارم بهش غذا میدم...
باهم شروع کردیم به خوردن که صداهایی از بیرون می اومد..انگار تیر اندازی بود..
مین: چی...چیشده
جین: اومم..پس بلخره اومدن.
مین: چی.
~~~~
برای پارت بعد[³⁸ تا لایک]
۹۲۴
۱۳ دی ۱۴۰۳