عشق کلاسیک 🤎✨
عشق کلاسیک 🤎✨
p21
ا.ت : میشه هموتون برین سر قرار خودتون ؟
ته : سلام !؟
نایون : دوهی تو یکی دخالت نکن تو رفتی با یکی دیگه پس تهیونگ مال منه !
دوهی : باشه بابا نکشی خودتو
یونگی : یالان دست از سر خواهرم و تهیونگ برمیداری یا باید اشهدت تو بخونی
نایون : شما کی باشی
یونگی : اگه کر نباشی شنیدی بهش گفتم خواهر
ته : نایون بیا اون گوشه کارت دارم
نایون : چه کاری الان بگو
ته : یا میای یا میرم
باتهیونگ رفت تو یه کوچه تا خصوصی صحبت کنن
ته : اگه یکی رو بهت معرفی کنم بری با اون دست از سر من برمیداری ؟
نایون : نه
ته : قیافش خیلی خوشگله تازه فرزند یکی از مقامات بالای دربار هست بازم نه ؟
نایون : می...تونی...عکسش و ...برام جور کنی ...؟
ته : اگه جوابت آره باشه جواب منم آره هست
نایون : باشه
در اون طرف ....
ا.ت : یه سوال شما همتون اینجا چیکار میکنید ؟مخصوصا تو جناب یونگی
یونگی : خودت چیکار میکنی ؟
ا.ت : مامان خودش گفت نامزدمه و باهاش برم لباس بخرم شما چی ؟
یونگی : به مامان گفتم دوست دخترمه پس باهاش سر قرارم شما چی جناب جئون ؟
کوک : دیگه من و چرا وارد بحث خانوادگی میکنید ؟
یونگی : اگه اونجوری باشه چند دقیقه پیش هم بحث خانوادگی بود و شما حضور داشتید
کوک : با دوست دخترم اومدم بیرون ! تازه ا.ت خانم منظورتون از نامزد چی بود ؟
یونگی : چیز خاصی نبود
ا.ت : چرا ؟ مامان گفت به هرکی دوست دارم بگم
ته : اینجاچه خبره ؟
کوک : ببخشید بهت احترام نمیزاریم چون راحتیم
ته : راحت باشید،جوابم چی شد ؟
ا.ت : یونگی نمیزاره بگم
ته : چیو ؟ ... آها ... بگو خب
ا.ت : اهم اهم ... من و تهیونگ نامزد کردیم و پس فردا عروسی مونه
آیو : اوووو مبارکه !
کوک : اهم... خواهرم ...(با آیو عه)من موافقت نمیکنم
یونگی : موافقت تو مهم نیست مهم مامان بابا هان !
آیو : راست میگه
نایون : راستی... ا.ت
ا.ت : بعله ؟!
نایون : ببخشید ... بابت کاری ک...که کردم...ببخشید
ا.ت : بخشیدمت
نایون : واقعا ؟!
ا.ت : آره
کوک : تهیونگ با این بیچاره اون پشت چیکار کردی که به غلط کردن افتاد ؟
نایون : من ...دیگه میرم ... خدافظ
ته و ا.ت : خدافظ
ته : در جواب تو جونگکوک باید بگم که بعدا بهت میگم
ا.ت : نه خیر الان
یونگی نظرتون چیه الان که باهم یکی شدیم باهم هم بریم بگردیم ؟ مثل قرار دوستانه
کوک : موافقم
ا.ت : الان من و پیچوندین
ته : بریم
دوهی : پیچوندنت
آیو : بعدا دستش و رو کن
ا.ت : رو میکنم اونم چه رویی !
ادامه دارد ...
p21
ا.ت : میشه هموتون برین سر قرار خودتون ؟
ته : سلام !؟
نایون : دوهی تو یکی دخالت نکن تو رفتی با یکی دیگه پس تهیونگ مال منه !
دوهی : باشه بابا نکشی خودتو
یونگی : یالان دست از سر خواهرم و تهیونگ برمیداری یا باید اشهدت تو بخونی
نایون : شما کی باشی
یونگی : اگه کر نباشی شنیدی بهش گفتم خواهر
ته : نایون بیا اون گوشه کارت دارم
نایون : چه کاری الان بگو
ته : یا میای یا میرم
باتهیونگ رفت تو یه کوچه تا خصوصی صحبت کنن
ته : اگه یکی رو بهت معرفی کنم بری با اون دست از سر من برمیداری ؟
نایون : نه
ته : قیافش خیلی خوشگله تازه فرزند یکی از مقامات بالای دربار هست بازم نه ؟
نایون : می...تونی...عکسش و ...برام جور کنی ...؟
ته : اگه جوابت آره باشه جواب منم آره هست
نایون : باشه
در اون طرف ....
ا.ت : یه سوال شما همتون اینجا چیکار میکنید ؟مخصوصا تو جناب یونگی
یونگی : خودت چیکار میکنی ؟
ا.ت : مامان خودش گفت نامزدمه و باهاش برم لباس بخرم شما چی ؟
یونگی : به مامان گفتم دوست دخترمه پس باهاش سر قرارم شما چی جناب جئون ؟
کوک : دیگه من و چرا وارد بحث خانوادگی میکنید ؟
یونگی : اگه اونجوری باشه چند دقیقه پیش هم بحث خانوادگی بود و شما حضور داشتید
کوک : با دوست دخترم اومدم بیرون ! تازه ا.ت خانم منظورتون از نامزد چی بود ؟
یونگی : چیز خاصی نبود
ا.ت : چرا ؟ مامان گفت به هرکی دوست دارم بگم
ته : اینجاچه خبره ؟
کوک : ببخشید بهت احترام نمیزاریم چون راحتیم
ته : راحت باشید،جوابم چی شد ؟
ا.ت : یونگی نمیزاره بگم
ته : چیو ؟ ... آها ... بگو خب
ا.ت : اهم اهم ... من و تهیونگ نامزد کردیم و پس فردا عروسی مونه
آیو : اوووو مبارکه !
کوک : اهم... خواهرم ...(با آیو عه)من موافقت نمیکنم
یونگی : موافقت تو مهم نیست مهم مامان بابا هان !
آیو : راست میگه
نایون : راستی... ا.ت
ا.ت : بعله ؟!
نایون : ببخشید ... بابت کاری ک...که کردم...ببخشید
ا.ت : بخشیدمت
نایون : واقعا ؟!
ا.ت : آره
کوک : تهیونگ با این بیچاره اون پشت چیکار کردی که به غلط کردن افتاد ؟
نایون : من ...دیگه میرم ... خدافظ
ته و ا.ت : خدافظ
ته : در جواب تو جونگکوک باید بگم که بعدا بهت میگم
ا.ت : نه خیر الان
یونگی نظرتون چیه الان که باهم یکی شدیم باهم هم بریم بگردیم ؟ مثل قرار دوستانه
کوک : موافقم
ا.ت : الان من و پیچوندین
ته : بریم
دوهی : پیچوندنت
آیو : بعدا دستش و رو کن
ا.ت : رو میکنم اونم چه رویی !
ادامه دارد ...
۳۶۶
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.