سکوت دل p
سکوت دل p4
ویو اکانه :
با اخم به یورو نگا کردم
یورو : چته ؟
من : شیزوکو عجیب نیس . فقط یکم خجالتیه و اتفاقای خوبی از پسرا تجربه نکرده
یورو : منظورت ازین که اتفاقای خوبی تجربه نکرده چیع ؟
من : نه اون اتفاقا
یورو : کیوته ....
شوکه شدم : چی ؟
یورو : هیچی هیچی
من : گفتی کیوتههههه ؟ توووو ؟
یورو : بس کن زر زدم اصن
فلش بک به مدرسه :
ویو شیزوکو
تو راهرو داشتم راه میرفتن و بخاطر دیروز هنوز تو فکر بودم . یهو تنم به یکی خورد . نگاش کردم . وای نه ... موکانجی .... همینو کم داشتیم
موکانجی : عه ؟ دختر خوشگل کلاس . اون یکی قلت کو ؟ دلت برام تنگ شده بود ؟
دستامو مشت کردم : خفه شو ....
یکم زودتر اومده بودم مدرسه و عجیب بود که کس دیگه ایم مدرسه باشه و این از شانس گند منه که از بین ۴۰۰ تا دانش اموز باید این مرتیکه منحرف گیرم بیاد
به دیوار قلفم کرد و چونمو گرفت و صورتشو نزدیک صورتم کرد . بغض کردم ولی سعی کردم پنهانش کنم
که یهو یه مشت اونو زد کنار : هوی ... چه غلطی داری میکنی ؟ فک نمیکنی مدرسه واسه این کارا یکم نامناسبه ؟
به اون فرد نگاه کردم . داشتم از تعجب شاخ در میاوردم . یورو ؟
موکانجی تعظیم کرد : یورو ساما
یورو : از اکیپ من گم میشی بیرون . دوس ندارم یه پسر منحرف دختر باز تو اکیپم ببینم . از جلو چشمم گم شو بیرون
چی ؟ یورو موکانجیو میشناسه ؟ اکیپ؟
سرمو گرفتم پایین و یه قطره اشک ریختم و لباسمو چنگ زدم
یورو اومد نزدیک : خوبی ؟
عصبانی و پوچ بودم . حالم بد بود . واسه همین پاچشو گرفتم و با گریه داد زدم : فک کردی الان مثلا خیلی قهرمانی ؟
شوکه شد . ولی بدون توجه بدو بدو رفتم سمت
کلاسم
زنگ تفدیح که شد با اکانه رفتیم سمت حیاط و قضیه رو براش توضیح دادم
اکانه : هاااااان ؟ یورووو ؟ با موکانجی ؟ ولم کنننن
شیزوکو : برو از خودش بپرس خب . ولی ... حالا که فک میکنم یه معذرت خواهی بهش بدهکارم
اکانه : یورو یه تختش کم شده ....
پلیینو نگاه کردم : میرم معذرت خواهی کنم ازش. اگه میشه نیا . هول میشم
اکانه : باشه . موفق باشی . خبرشو بهم بده
ویو اکانه :
با اخم به یورو نگا کردم
یورو : چته ؟
من : شیزوکو عجیب نیس . فقط یکم خجالتیه و اتفاقای خوبی از پسرا تجربه نکرده
یورو : منظورت ازین که اتفاقای خوبی تجربه نکرده چیع ؟
من : نه اون اتفاقا
یورو : کیوته ....
شوکه شدم : چی ؟
یورو : هیچی هیچی
من : گفتی کیوتههههه ؟ توووو ؟
یورو : بس کن زر زدم اصن
فلش بک به مدرسه :
ویو شیزوکو
تو راهرو داشتم راه میرفتن و بخاطر دیروز هنوز تو فکر بودم . یهو تنم به یکی خورد . نگاش کردم . وای نه ... موکانجی .... همینو کم داشتیم
موکانجی : عه ؟ دختر خوشگل کلاس . اون یکی قلت کو ؟ دلت برام تنگ شده بود ؟
دستامو مشت کردم : خفه شو ....
یکم زودتر اومده بودم مدرسه و عجیب بود که کس دیگه ایم مدرسه باشه و این از شانس گند منه که از بین ۴۰۰ تا دانش اموز باید این مرتیکه منحرف گیرم بیاد
به دیوار قلفم کرد و چونمو گرفت و صورتشو نزدیک صورتم کرد . بغض کردم ولی سعی کردم پنهانش کنم
که یهو یه مشت اونو زد کنار : هوی ... چه غلطی داری میکنی ؟ فک نمیکنی مدرسه واسه این کارا یکم نامناسبه ؟
به اون فرد نگاه کردم . داشتم از تعجب شاخ در میاوردم . یورو ؟
موکانجی تعظیم کرد : یورو ساما
یورو : از اکیپ من گم میشی بیرون . دوس ندارم یه پسر منحرف دختر باز تو اکیپم ببینم . از جلو چشمم گم شو بیرون
چی ؟ یورو موکانجیو میشناسه ؟ اکیپ؟
سرمو گرفتم پایین و یه قطره اشک ریختم و لباسمو چنگ زدم
یورو اومد نزدیک : خوبی ؟
عصبانی و پوچ بودم . حالم بد بود . واسه همین پاچشو گرفتم و با گریه داد زدم : فک کردی الان مثلا خیلی قهرمانی ؟
شوکه شد . ولی بدون توجه بدو بدو رفتم سمت
کلاسم
زنگ تفدیح که شد با اکانه رفتیم سمت حیاط و قضیه رو براش توضیح دادم
اکانه : هاااااان ؟ یورووو ؟ با موکانجی ؟ ولم کنننن
شیزوکو : برو از خودش بپرس خب . ولی ... حالا که فک میکنم یه معذرت خواهی بهش بدهکارم
اکانه : یورو یه تختش کم شده ....
پلیینو نگاه کردم : میرم معذرت خواهی کنم ازش. اگه میشه نیا . هول میشم
اکانه : باشه . موفق باشی . خبرشو بهم بده
- ۲.۳k
- ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط