سکوت دل p

♡سکوت دل ♡p2

فلش بک به آخر مدرسه :

ویو شیزوکو :

بالاخره زنگ خورد . منو اکانه با ذوق بهم نگاه کردیم و سریع وسایلمونو حمع کردیم
گفتم : امروز میای خونمون ؟
اکانه : آم ... نمیدونم ازین با بعد قراره با پسرخالم برم خونه
من : اوووه چه عاشقانه کسی ندونه فک میکنه رلین حالا
اکانه یه اخم کرد و یه پس کله ای بهم زد : خفه شو ... ماها فقط فامیلیم همین
خندیدم : امیدواری تا اخر همینجوری باشه 😂
اکانه نفس حرصی کشید
رفتیم دم در و اکانه منتظر پسر خالش بود
اکانه : میخوای تورم برسونیم ؟ هم مسیریم
گفتم : اخه خره تو که منو میشناسی خوشم نمیاد با یه پسر دیگه یجا باشم حوصله فکرای مردمو ندارم ازون طرفم میدونی که من جلو پسرا زیاد سوتی میدم و هیچ خوشم نمیاد ضایع شم
اکانه : باشه حالا تند نرو . ولی اگه اینطوره چرا تو کلاس اینطوری ای اونجا که کلی پسره
من : اونا قیافه دارن ؟ اونا اخلاق دارنننن ؟ یه مشت منحرف کنه افتادن یجا که چیزی جز خرابکاری بلد نیستن ( گذشته ی بدی داشته ازشون )
اکانه : ببخشید ... نباید یاداوری میکردم
نفس عمیقی کشیدم و اروم گفتم : عیبی نداره
یه صدا از پشتمون اومد : آکانه
اکانه برگشت : کودوم گوری بودی تو ؟
؟؟؟ : داشتم وسلیلمو جمع میکردم با اجازتون .
اکانه دست بیتابی به پیشانی گرفت و رو به من برگشت : اینم پسر خالم که گفته بودم
بهش نگاه کردم و یکم سرخ شدم . خب ... دروغ چرا ؟ خوشگل بود . موهای خاکستری و چشمای قهوه ای مایل به سیاه . قد بلند . صورت تقریبا کشیده با زاویه فک .... صورت تقریبا جدی و پوکر
ادمی نیستم که بخوام زود قضاوت کنم ولی هنوزم بلایی که پسرا سرم اوردنو یادم نرفته نمیتونم با پسرا اعتمادی کنم . پسر خوب کم پیدا میشه( ذهنتون جای بدی نره ادامه ی داستان میفهمین چیشده بوده )
؟؟؟ : سلام . من یوروعم .... خوشوقتم
لبخند محوی زد
اروم گفتم : سلام . خوشوقتم . منم شیزوکوعم
سعی کردم گفتگو رو کوتاه کنم
یه نگاه کوتاه بهم گرد و رفت سمت دوچرخش
اکانه بدو بدو رفت سمتش و یه مشت اروم به بازوش زد : با دوچرخه اومدی عقل کللل ؟
یورو : هوی .... اگه میخوای میتونی پیاده بری . همین الان خیلی دارم بهت لطف میکنم که ببر___
دیگه کفری شدم و اومدم جلوش و اخم کردم : چطور جرعت میکنی با یه دختر که اونم دختر خالته اینطوری رفتار کنی ؟
یورو : تچ .... همینو کم داشتیم
اکانه آب دهنشو قورت داد : شیزوکو الان وقت حمایت از حقوق دخترا نیستا
گفتم : اکانه دخترای دیگه سر جاشونن ولی تو برام مهم تری
یورو چپ چپ داشت نگامون میکرد
اکانه : یورو ... میشه شیزوکوعم باهامون بیاد ؟
فهمیدم واسه اینکه بحثو عوض کنه اینو گفت
شوکه بهش نگا کردم : چی ؟ نه نه
یورو : نه ...
تو دلم داشتم نابود میشدم دیگه ولی سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم : به هر حال ممنون . یوروساما لطفا مراقبش باش . خدافظ
اکانه : باز تو یه پسر دیدی اینطوری شدی
برگشتم زیر لبی بهش گفتم : خفه شوصصوو
و بدو بدو راهی خونه شدم