فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت هفتاد و شش
تهیونگ ویو
رفتم داخل اتاق
خواب بود
چون بهش داروی خواب اور تزریق کرده بودن
دکتر: جناب کیم شرمنده که اطلاع ندادیم خیلی مقاومت میکردن
∆ مهم نیست
دکتر: فقط جناب چون خیلی بیقراری میکنن این دارو های خواب اور رو براتون میزارم که اگر دوباره مقاومت کردن بهشون تزریق کنی
∆ باشه
دکتر: با اجازتون
دکتر تعظیم کوتاهی کرد و از اتاق رفت بیرون
تهیونگ منتظر به تخت خیره بود
شایدم از ترس چیزی که دیده بود جرئت تکون خوردن نداشت؟
چیزی که سال ها برای نابود کردنش وقت گذاشته بود الان دوباره برگشته بود
ولی چطور؟
مگر گلوله به مغزش اثابت نکرده بود ؟
پس چرا دوباره باید برگرده؟
نکنه تهیونگ توهم زده باشه؟
ولی اگر زنده بود چرا زودتر برنگشت
نکنه نقشه ی خیلی بزرگی کشیده باشه؟
نقشه ای که کل همدست های تهیونگ رو نابود کنه؟
البته اون از چیزی که دیده بود مطمئن نبود
شاید اون یکی دیگه بوده باشه و تهیونگ با جئون اشتباه گرفتتش
شاید
اروم به سمت ا/ت خیز برداشت
خواب بود
غرق خواب
اروم شروع به نوازش کردن موهای ا/ت کرد
نمیتونست به این راحتی ا/ت رو ول کنه
در حالی که به ا/ت خیره شده بود
گوشیش زنگ خورد
∆ الو
... سلام قربان
∆ چیزی شده؟
... قربان همین الان برگردید عمارت
∆ چرا
... قربان فقط به حرفم گوش بدید بعدا دلیلش رو میفهمید
∆ نمیتونم ا/ت خوابه
... اگر این کار رو نکنید این میشه دفعه ی اخرتون که ا/ت رو میبینید
∆ باشه اومدم
تهیونگ رفت و ا/ت رو براید استایل بغل کرد
بعد از کندن سرم سریع به سمت ماشین رفت و سوار شد
با سوار شدن تهیونگ راننده پدال گاز رو تا اخر فشار داد و سریع از محوطه ی بیمارستان خارج شد
داخل راه هیچ حرفی بین تهیونگ و راننده رد و بدل نشد که مبادا ا/ت از خواب بپره
چون میدونست با بیدار شدنش دوباره گریه کردن رو شروع میکنه
پارت هفتاد و شش
تهیونگ ویو
رفتم داخل اتاق
خواب بود
چون بهش داروی خواب اور تزریق کرده بودن
دکتر: جناب کیم شرمنده که اطلاع ندادیم خیلی مقاومت میکردن
∆ مهم نیست
دکتر: فقط جناب چون خیلی بیقراری میکنن این دارو های خواب اور رو براتون میزارم که اگر دوباره مقاومت کردن بهشون تزریق کنی
∆ باشه
دکتر: با اجازتون
دکتر تعظیم کوتاهی کرد و از اتاق رفت بیرون
تهیونگ منتظر به تخت خیره بود
شایدم از ترس چیزی که دیده بود جرئت تکون خوردن نداشت؟
چیزی که سال ها برای نابود کردنش وقت گذاشته بود الان دوباره برگشته بود
ولی چطور؟
مگر گلوله به مغزش اثابت نکرده بود ؟
پس چرا دوباره باید برگرده؟
نکنه تهیونگ توهم زده باشه؟
ولی اگر زنده بود چرا زودتر برنگشت
نکنه نقشه ی خیلی بزرگی کشیده باشه؟
نقشه ای که کل همدست های تهیونگ رو نابود کنه؟
البته اون از چیزی که دیده بود مطمئن نبود
شاید اون یکی دیگه بوده باشه و تهیونگ با جئون اشتباه گرفتتش
شاید
اروم به سمت ا/ت خیز برداشت
خواب بود
غرق خواب
اروم شروع به نوازش کردن موهای ا/ت کرد
نمیتونست به این راحتی ا/ت رو ول کنه
در حالی که به ا/ت خیره شده بود
گوشیش زنگ خورد
∆ الو
... سلام قربان
∆ چیزی شده؟
... قربان همین الان برگردید عمارت
∆ چرا
... قربان فقط به حرفم گوش بدید بعدا دلیلش رو میفهمید
∆ نمیتونم ا/ت خوابه
... اگر این کار رو نکنید این میشه دفعه ی اخرتون که ا/ت رو میبینید
∆ باشه اومدم
تهیونگ رفت و ا/ت رو براید استایل بغل کرد
بعد از کندن سرم سریع به سمت ماشین رفت و سوار شد
با سوار شدن تهیونگ راننده پدال گاز رو تا اخر فشار داد و سریع از محوطه ی بیمارستان خارج شد
داخل راه هیچ حرفی بین تهیونگ و راننده رد و بدل نشد که مبادا ا/ت از خواب بپره
چون میدونست با بیدار شدنش دوباره گریه کردن رو شروع میکنه
۸.۵k
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.