خدای من .. مهربانم ..این روزها دستم را به هر چیز که بتوان
خدای من .. مهربانم ..این روزها دستم را به هر چیز که بتواند من را به تو نزدیک کند بی قرارانه چنگ میزنم ..
چنگ میزنم تا بتوانم خودم از شر این بغض خفه شده در گلویم راحت کنم ..این بغضی به مرور دارد جانم را میگیرد ..خدای بزرگ و رحیمم خودت میدانی که الهی و ربی من لی غیرک خیلی وقت است .ذکر لبم شده و به حقیقت زندگیم رسیده ام که جز تو هیچ کس را ندارم ..خدای من خودت میدانی که توکل کرده ام به تو .. و دارم برای کمی مفید بودن تمام تلاشم را میکنم خودت پشت و پناهم باش ..میدانم که میدانی که تنها تکیه گاهی هستی که میتوانم به او تکیه کنم ..کمکم کن که بتوانم گم نشوم در این هیاهوی زندگی ...
چنگ میزنم تا بتوانم خودم از شر این بغض خفه شده در گلویم راحت کنم ..این بغضی به مرور دارد جانم را میگیرد ..خدای بزرگ و رحیمم خودت میدانی که الهی و ربی من لی غیرک خیلی وقت است .ذکر لبم شده و به حقیقت زندگیم رسیده ام که جز تو هیچ کس را ندارم ..خدای من خودت میدانی که توکل کرده ام به تو .. و دارم برای کمی مفید بودن تمام تلاشم را میکنم خودت پشت و پناهم باش ..میدانم که میدانی که تنها تکیه گاهی هستی که میتوانم به او تکیه کنم ..کمکم کن که بتوانم گم نشوم در این هیاهوی زندگی ...
۱.۰k
۰۲ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.