P25
ویو هانا
داشتم صبحونه میخوردم که
#دخترم بیشتر از خودت بگو؟
+چشم،من پارک هانام توی سئول زندگی میکنم
#با پدرو مادرت؟
+نه مادرم فوت کرده و پدرمم آمریکاست به خاطر یه سری دلایل مجبوریم زیاد همو نبینیم
#اسم بابات چیه؟
+پ پارک سوجون
#پارک سوجون؟ببینم تو میدونی ما مافیاییم؟
+ب بله
#پس بگو تو دختر سوجونی،پدرت بخاطر اون دشمنای عوضی نمیتونه بیاد کره مگه نه؟
+اره،برادرم تهیونگ داره تمام تلاشش و میکنه تا پدرمو بیاره
#میتونم کمکتون کنم
+واقعا؟
#اره چرا که نه سوجون تو دبیرستان بهترین دوستم بود خوشحالم که حالا پیداش کردم
+واییی خیلی خوب میشه
#(لبخند)
یهو در عمارت باز شد و جونگکوک وارد شد تا اومد نمیدونم چرا قلبم تند میزد
-سلام پدر
#سلام جونگکوک
من بهش سلام ندادم چون باهاش قهر بودم
یهو دیدم داره میاد سمت من اومد پشت صندلیم خم شدو گونمو بوسید
-سلام عزیزم
+سلام(آروم)
اومد و کنارم نشست وقتی داشت بوسم میکرد فهمیدم الکل خورده چون بوی گند میداد
#کجا بودی پسر
-بیرون
#اونو که میدونم داشتی چیکار میکردی
-اول رفتم به باند سر زدم بعدش رفتم نوشیدنی خوردمو ظاهراً روی میز خوابم برده بود
داشتم صبحونه میخوردم که
#دخترم بیشتر از خودت بگو؟
+چشم،من پارک هانام توی سئول زندگی میکنم
#با پدرو مادرت؟
+نه مادرم فوت کرده و پدرمم آمریکاست به خاطر یه سری دلایل مجبوریم زیاد همو نبینیم
#اسم بابات چیه؟
+پ پارک سوجون
#پارک سوجون؟ببینم تو میدونی ما مافیاییم؟
+ب بله
#پس بگو تو دختر سوجونی،پدرت بخاطر اون دشمنای عوضی نمیتونه بیاد کره مگه نه؟
+اره،برادرم تهیونگ داره تمام تلاشش و میکنه تا پدرمو بیاره
#میتونم کمکتون کنم
+واقعا؟
#اره چرا که نه سوجون تو دبیرستان بهترین دوستم بود خوشحالم که حالا پیداش کردم
+واییی خیلی خوب میشه
#(لبخند)
یهو در عمارت باز شد و جونگکوک وارد شد تا اومد نمیدونم چرا قلبم تند میزد
-سلام پدر
#سلام جونگکوک
من بهش سلام ندادم چون باهاش قهر بودم
یهو دیدم داره میاد سمت من اومد پشت صندلیم خم شدو گونمو بوسید
-سلام عزیزم
+سلام(آروم)
اومد و کنارم نشست وقتی داشت بوسم میکرد فهمیدم الکل خورده چون بوی گند میداد
#کجا بودی پسر
-بیرون
#اونو که میدونم داشتی چیکار میکردی
-اول رفتم به باند سر زدم بعدش رفتم نوشیدنی خوردمو ظاهراً روی میز خوابم برده بود
- ۳۰.۳k
- ۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط