اهوی من
اهوی من
فصل۲
پارت ۱۵
کتاب رو خوندم بقیه اش دیگ نمتونستم بخونم یعنی من از چی موجودی بودم شروع کردن به گریه کردن ک مریم خانوم امد پیشم
مریم: اهو جان امدم بهت بگم ک تا موقعه ک جواب ازمایشت نیومده هیچ کلاسی نرو و با بچه ها صحبت نکن
اهو: چرا هنوز ک نیموده دارین باهام اینجوری رفتار میکنید؟
مریم: به نفعه خودته ک تا موقع ک ازمایشت بیاد تنها باشی گیسو یاسین هم امشب درخواست دادن ک اتاقشون باهات جدا کنن
اهو: باشه
(شب)
اراد رفته بود برام خوراکی بگیره اخه دیگ نمخواستم برم از این اتاق بیرون منتظر اراد بودم ک امد
اهو: امدی؟
اراد: اره با کلی خوراکی امدم
اهو: اخجون
اراد امد کنارم نشست و موهامو نوازش میکرد
اراد:هرچی باشه جواب ازمایشت من دوست دارم
اهو:مگه اون چی ک شما اینقدر ازش میترسین خب بگید
اراد:نمتونم بگم
اهو:من زنتم باید بهم بگی من مادر بچه هاتم بگو بهم لطفا
اراد تا امد بهم بگه یکی در اتاق زد اراد در وا کرد ک تیام بود ....
فصل۲
پارت ۱۵
کتاب رو خوندم بقیه اش دیگ نمتونستم بخونم یعنی من از چی موجودی بودم شروع کردن به گریه کردن ک مریم خانوم امد پیشم
مریم: اهو جان امدم بهت بگم ک تا موقعه ک جواب ازمایشت نیومده هیچ کلاسی نرو و با بچه ها صحبت نکن
اهو: چرا هنوز ک نیموده دارین باهام اینجوری رفتار میکنید؟
مریم: به نفعه خودته ک تا موقع ک ازمایشت بیاد تنها باشی گیسو یاسین هم امشب درخواست دادن ک اتاقشون باهات جدا کنن
اهو: باشه
(شب)
اراد رفته بود برام خوراکی بگیره اخه دیگ نمخواستم برم از این اتاق بیرون منتظر اراد بودم ک امد
اهو: امدی؟
اراد: اره با کلی خوراکی امدم
اهو: اخجون
اراد امد کنارم نشست و موهامو نوازش میکرد
اراد:هرچی باشه جواب ازمایشت من دوست دارم
اهو:مگه اون چی ک شما اینقدر ازش میترسین خب بگید
اراد:نمتونم بگم
اهو:من زنتم باید بهم بگی من مادر بچه هاتم بگو بهم لطفا
اراد تا امد بهم بگه یکی در اتاق زد اراد در وا کرد ک تیام بود ....
۵.۳k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.