بچه بودم خیلی شیطون بودم

- بچه ك بودم خیلی شیطون بودم ؛
بابامم دستِ بزنش خیلی خوب بود . .
هروقت یه شیطنتی می‌کردم کمربندشو باز می‌کرد و یه دل سیر کتکم می‌زد .
کتکه رو که می‌خوردم و تموم میشد ؛
بغضمو قورت می‌دادم .
نگاش می‌کردم و درحالی که تموم سعیمو میکردم . .
اشکام سرازیر نشن .
میگفتم :
‹هیچم درد نداشت!›
بعدم بدو بدو می‌رفتم تو اتاقم
تا کسی اشکامو نبینه .
دروغ چرا . .
رفتنت کم از درد کمربند بابام نبود!
ولی می‌دونی چیه؟!
‹ هیچم درد نداشت!🧡'🎻›

#علیرضا_نژادصالحی
دیدگاه ها (۰)

- نیگام میکنه میگه : آدما ك پناه ندارن باباجان . .دل میدن به...

- مثل بوی تازگی کاغذای یه کتاب نو ؛مثل عطرِ خاكِ بارون خورده...

- ميگويم نكند دچار اختلالات روانی شده‌ام ؛نكند مبتلا به سادي...

- یه دوستی داشتم تو اوجِ حالِ خوب و بگو بخندهامون یهو ساکت م...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

پارت ۳ موضوع : نفرین عشق سیاه جی چا: بعد تموم شدن صدای جیغم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط